گفتگو با رییس مرکز ایسپا: دوره تک صدایی گذشته است
مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران، مشهور به «مرکز ایسپا»، یکی از تنها مراجع آمارسنجی و افکارسنجی در ایران است؛ مرجعی که به شکل دورهای آمارها و حقایق جالبی را منتشر میکند.
مرکز ایسپا که در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ و انتشار آمارهای دقیق از محبوبیت نامزدها و پیشبینی رای مردم، عملکرد درخشانی داشت و اعتبار بیشتری هم به دست آورد، در یک سال اخیر نظرسنجیهای متعددی را درباره فضای مجازی و همچنین میزان محبوبیت پیامرسانهای ایرانی و خارجی منتشر کرده است. نکته اینجاست که آمارها و دادههای منتشر شده از سوی همین مرکز، تبدیل شده به مرجعی برای بیان همین مسئله که فیلترینگ تلگرام، یک اقدام کارشناسی شده و چندان موفق نبوده است. همین مسئله باعث شد تا در اوایل اردیبهشت، چند ساعتی را با «محمد آقاسی»، رییس مرکز ایسپا در ساختمان جهاد دانشگاهی سپری کنیم و پای صحبتهای او درباره آمارهای فضای مجازی و نحوه افکارسنجی و به دست آوردن این دادهها بنشینیم. آقاسی به عنوان یک پژوهشگر کارکشته، صریح صحبت میکند و نظریههای جالبی درباره تحلیل از آمارها، اثر تلگرامی و فراموشکاری اذهان عمومی دارد.
پگاه طوسی، امیر مستکین ـ دیجیاتو: بر اساس آخرین آماری که منتشر کردهاید در اسفند ۹۷، رقمی معادل ۷۱ درصد از جوانان از تلگرام و ۴۹ درصد از اینستاگرام استفاده کردهاند. این در حالیست که ۴ درصد از مشارکتکنندگان در نظرسنجی شما اعلام کردهاند که کاربر پیام رسان سروش هستند. در واقع اینطور به نظر میرسد که با گذشت یک سال از فیلترینگ، هنوز عمده افرادی که دسترسی آنلاین دارند به سراغ تلگرام میروند. از آنجایی که میدانم شما عقیده دارید باید همیشه آمارها را تحلیل کرد و نباید به آمار خام اکتفا کرد، تحلیل خودتان از این آمار چه میگوید؟
«محمدآقاسی» رئیس مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران (ایسپا): ما در علوم اجتماعی سه نوع یافته داریم. یکی از آنها یافتههای خام است که منتشر میشود. دسته دوم آمارهایی هستند که به صورت تخصصی تحلیل میشود و بیشتر توسط افرادی که در رشتههای علوم انسانی تحصیل کردهاند انجام میگیرد. یافتههای دسته سوم هم توسط خبرنگاران و اصحاب رسانه تحلیل میشود.
در خرداد سال گذشته ۱۸ درصد از کسانی که به ما اعلام کردند که حداقل از یک پیامرسانهای داخلی استفاده میکنند. ۵۶ درصد از همین تعداد به ما گفتند که از کیفیت پیامرسانهای داخلی راضی نیستند. این طبیعیست که شما اگر نتوانید از خدمات خوب استفاده کنید، آن را کنار میگذارید. این واقعیت امروز است و اگر این را نپذیریم نمیتوانیم پیشرفت کنیم. دوره تبلیغات سُرنگی هم گذشته است که فکر کنیم با تکیه صرف بر بمباران تبلیغاتی می شود استفاده کننده جدید ایجاد کرد. درصد قابل توجهی از مردم عنوان کردند که پیامرسانهای داخلی کاربرد و قابلیت مورد انتظار ما را ندارد، در واقع قابلیتهایی که پیامرسانهای خارجی دارند، پیامرسانهای داخلی فراهم نکردهاند. نمونه آن را هم در یک پیامرسان کاربردی دیدهایم؛ پیام رسان «بله» به اعتقاد کسانی که آن را طراحی کردهاند، پیامرسانی مبتنی بر امور مالی است و بعد از چهار سالی که مردم در فضای اینترنتی کارهای مالی خود را انجام میدهند، وجود چنین پیام رسانی به نظر امر مبارکی است اما بازهم کارآمد از آب درنیامده است. در زمان پیادهروی اربعین اعلام کردند کسانی که قصد دارند ارز کشور عراق را دریافت کند باید از طریق پیام رسان بله اقدام کند.
اتفاقا من در این دوره به عراق سفر کردم و خودم هم این مورد را تجربه کردم و با کسانی که در عراق قصد دریافت ارز را داشتند گفتگو کردم و هم اینکه نظر سنجی انجام دادیم. متوجه شدم که درصد قابل توجهی از مردم یعنی ۴۷.۳ درصد گفته بودند که ما نتوانستیم استفاده کنیم. بنابراین ناکارآمدی یک سیستم باعث میشود که مردم از آن استفاده نکنند اما گاهی ما فکر میکنیم که اعتراض است؛ البته من نمیخواهم این موضوع را نفی کنم چون مردم گاهی اوقات رفتارهای اعتراضی هم داشتهاند. اما اگر پیامرسانها کارآمد نباشند قابل استفاده هم نخواهد بود.
از زاویه دیالکتیک حافظه و فراموشی هم می توان به این موضوع نگاه کرد؛ به این مفهوم که مواردی را فراموش میکنیم. الان به خاطر نمی آوریم که تلگرام از اول کامل نبوده و گام به گام پیش آمده. فراموش کرده ایم که در روزهای نخست چنین قابلیت هایی را نداشته است و یک پیامرسان خام بود. حتی اینقدر جمعیت را نمیتوانست بپذیرد و محدودیت تعداد افراد گروه را داشت. من به خاطر دارم که سقف تعداد افراد گروه ۱۰۰ نفر بود و اگر میخواستیم کسی را به گروه اضافه کنیم باید یک نفر را حذف میکردیم. کانال به این معنای امروزش هم وجود نداشت.
من ذهنخوان سیاستمداران و سیاستگذاران نیستم و سعی میکنم در حوزه خودم صحبت کنم، ولی میبینم که تلگرام هم از روز اول همه این امکانات را نداشت. سروش، گپ، بله و... هم نمیتوانند از روز اول همین امکانات را در اختیار کاربران بگذراند. لذا احتیاج به یک دوره زمانی دارند. این دوره زمانی به این معناست که بتوانند مقبولیت خود را در میان مردم ایجاد کنند. تلگرام این کار را کرد، کما اینکه تلگرام در بسیاری از کشورها این کار را نکرد و بسیاری کشورها آن را نمیشناسند. نکته اینجاست که مردم احساس می کنند پیام رسان داخلی آن کارآمدی را برای آنها ندارد و نمیتواند امورات روزمره زندگی خود را با آن تطبیق بدهند.
شاید اگر خودمان را جای تصمیمگیران برای فیلتر شدن تلگرام بگذاریم، انتشار چنین آمارهایی برایمان خوشایند نباشد. آیا تاکنون نهادهای مختلف برای انتشار این آمارها به شما خرده گرفتهاند؟ چون تحقیقات شما به نوعی میتواند مستندی باشد که ناکارآمد بودن فیلترینگ تلگرام را بیان میکند.
در این هفت سالی که من در اینجا بودم ما دادههای متفاوتی را منتشر کردیم؛ از انتخابات ریاست جمهوری و مجلس گرفته تا رفتارهای اعتراضی در دی ماه ۹۶ علیرغم اینکه کارفرما شخص دیگری بود.
و فکر میکنم درخشانترین عملکردتان هم مربوط به نظرسنجیها برای انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۶ بود.
در مورد فرایند انجام این نظرسنجیها چگونه و با چه ساختاری است؟ آیا این نظرسنجیها به شکل میدانی است و یا از فضای مجازی هم استفاده میشود؟ اگر اینطور است نسبت اینها به هم چقدر است؟
در ابتدا با افتخار میگویم ما بودجه دولتی نداریم. ما سفارش میگیریم، کار میکنیم و از سود آن تحقیقات خود را انجام میدهیم. اینها کارهای خویش فرمایی ماست و رسانهها باید این مطالبه را داشته باشند که این قبیل کارها افزایش پیدا کند. هرچقدر سنجش در این حوزه بیشتر انجام شود، فضا بهتر خواهد شد.
ما معمولا در حوزه علوم اجتماعی کارهای اکتشافی انجام میدهیم تا متوجه شویم روی چه موضوعاتی باید کار کنیم. بحثهای اکتشافی ما از مشاهدات ما در جامعه وجود دارد تا بحثهایی در مورد مطالعه شبکههای اجتماعی و بعد میرسیم به موضوع و محور که پیرامون آن پرسش مطرح میکنیم. این پرسشها را به چند طریق اجرا میکنیم یا در منازل یا در میادین و معابر یا به صورت تلفنی. لذا کارهایی که تاکنون از ایسپا مطالعه کرده اید یکی از سه راه بالا را برای گردآوری اطلاعات پیموده است. تحقیقاتی هم که در مورد تلگرام و سایر شبکههای اجتماعی انجام شده، از کارهایی بوده که ما هم در میدان، در منازل و به صورت تلفنی پرسیدهایم، دو کار آخری هم که منتشر شد به صورت تلفنی انجام شدند.
ما در واقع نمونه مکفی میگیریم تا قابلیت تعمیم به کل کشور را داشته باشد. کارهایی که در شبکههای اجتماعی یا مبتنی بر وب انجام میشود نه در ایران بلکه در تمامی کشورها، همه بخاطر آنکه قابلیت تعمیم ندارد دچار خدشه است. متاسفانه باب آن هم در کشور ما زیاد است، برای مثال در تلویزیون یک برنامه نظرسنجی میگذارند و زمانی که نتایج را منتشر میکنند، همه این تصور اشتباه را دارند که این نظر تمامی مردم ایران است. درصورتیکه ما میگوییم این نظر تمامی مردم ایران نیست در خوشبینانهترین حالت ما میتوانیم بگوییم این نظر بینندههای همان برنامه در همان شب یا همان روز است.
یا مثلا سایت جناح خاصی اعلام میکند طبق نظرسنجی که انجام داده، جناح خودش پیروز انتخابات است. در این حالت مشخص است که طرفداران همان جناح از سایت بازدید کردهاند و در آن نظرسنجی انجام دادهاند و برای همین هم خود را پیروز میدانند. جناح مخالف هم همین را میگوید و برای همین اختلاف به وجود میآید. ما این موارد را درنظر میگیریم و لذا این گونه نظرسنجی ها مورد تایید روشهای علمی نیست. از طریق شبکههای اجتماعی هم ما در انتخابات تستهایی زدیم که همانطور که حدس میزدیم فهمیدیم این آمارها مخدوش است و لذا ما سراغ آنها نمیرویم. البته نه آنکه نظرسنجیهای تحت وب را کنار گذاشته باشیم، بلکه در حال تحقیق هستیم تا بتوانیم از آن ظرفیت هم استفاده نماییم.
برای انجام نظرسنجیها چند نفر نظرسنجی میکنند و نظر چند نفر پرسیده میشود؟
نظرسنجی بدون توجه به نمونهگیری کاری از پیش نمیبرد. یعنی مهم این است که ما نمونهگیری بیطرفانه داشته باشیم و بگوییم که صدای همه مردم در آن شنیده شده است. ممکن است در برخی طرحهای نمونهگیری، نظرسنجی با نفرات بسیار کمی انجام می شود و کل جامعه آماری را پوشش می دهد. برخی از نظرسنجیهای تلفنی با ۱۳۰۰ مورد کل جامعه ایران را پوشش میدهد، چون نمونهگیری به خوبی انجام شده و قابلیت تعمیم به کل کشور را دارد.
حالا سوال اینجاست که آیا با این تعداد محدود میتوان گفت به نظرات واقعی جامعه نزدیک شدهایم؟
گاهی هنگام ارائه نظرسنجیها به مسئولان و سیاستمداران آنها تعجب میکنند که به عنوان نمونه چطور با چند هزار نفر میتوانید کل جامعه ایران را بسنجید؟ بله، چنین چیزی ممکن است چنانچه با چند سیسی خونگیری از بدن انسان میتوان گفت او بیماری دارد یا خیر و لازم نیست خون تمام بدن را بگیریم. نظرسنجی هم همینطور است. ما با نمونهگیری مکفی میتوانیم بگوییم که نظر کل جامعه است. در هر طرح هم بسته به وسعت آن تعداد پرسشگرانی که استفاده می شود متفاوت است. برای یک نظرسنجی تلفنی ۲۰ نفر استفاده می شود اما در یک طرح ملی، تا ۸۰۰ نفر هم مشغول به فعالیت می شوند. یک نکته ظریف دیگر هم در ایسپا رعایت می کنیم و نظرسنجیهای خود را با آمار رسمی مقایسه می کنیم. مثلا تعداد کسانی که از تلگرام استفاده میکنند را با آماری که خود تلگرام منتشر کرده تطبیق میدهیم و میبینیم عدد بدست آمده با آنچه ما گفتهایم بسیار همخوانی دارد. لذا نظرسنجیهای ما با آمار ثبتی بسیار نزدیک است.
انجام نظرسنجیها چقدر زمانبر است و در چند دوره زمانی انجام میشود؟
بسته به تعداد، حساسیت و تنوع سوالات زمان اجرای نظرسنجی متفاوت می شود. متغیر طرح فنی نمونه گیری هم در این خصوص اهمیت دارد. معمولا نظرسنجی های تلفنی ما حدود دو روز کاری انجام میشود و اگر سوالات کم باشد در یک روز کاری هم انجام دادهایم. کارهای بزرگ حداکثر تا یک هفته هم زمان برده است. البته پیمایش های بزرگتر زمان بیشتری به خود اختصاص می دهد.
شما تقریبا یک سال قبل از فیلتر شدن تلگرام، یادداشتی درباره «اثر تلگرامی» در روزنامه اعتماد نوشته و در آن گفته بودید که «چنين حجمی از تبادل عظيم داده و خبر در جامعهای كه فرآيند بُروز افكار عمومی در آن چندان مشخص نيست، میتواند مسبب بسياری از نابسامانیها باشد». اول اینکه آیا هنوز هم همین اعتقاد را دارید و اگر پاسختان مثبت است، فکر میکنید چگونه و چرا تلگرام توانست مسیر افکار عمومی را به دست بگیرد؟
بله هنوز هم این اعتقاد را دارم. دوباره اشاره میکنم به همان دیالکتیک حافظه و فراموشی؛ ما تصور میکنیم که تلگرام از مدتها قبل با ما بوده در صورتیکه اینطور نیست، تلگرام شاید ۵ سال با ما بوده است. آن هم نه با همه ما بلکه از یکی دو سال گذشته تلگرام برای ما اهمیت پیدا کرد. مانند فیس بوک که در ابتدا عده اندکی به سراغ آن میرفتند و بعد مقداری عمومیت پیدا کرد و سپس بخاطر محدودیتی که برای آن قائل شدند کلا فراموش شد و ما الان با پیام رسانهای دیگری روبرو هستیم.
اقتضائاتی که در دنیا بود روزنامهنگاری حرفهای و ژورنالیسم بود. ژورنالیسم یعنی دروازهبانی خبر؛ اینکه تشخیص دهیم چه خبری در چه زمانی در کجا و چطور منتشر شود. ژورنالیسم چون درک و فهمی دارد میداند که در موقعیت بحران و در حالت عادی چطور باید عمل کند. میداند کدام خبر را بزرگنمایی کند یا برعکس. اصل حرفه روزنامهنگاری این واقعیتها را دارد اما الان ۸ میلیارد نفر در جهان وجود دارند که ۵۳ درصد آنها کاربر فعال اینترنت هستند. ۴۳ درصد از این جمعیت از این شبکههای مجازی استفاده میکند. ۳۹ درصد یعنی رقمی در حدود ۳ تا ۴ میلیارد نفر شبکه اجتماعی موبایلی دارند و با اسمارت فون کار میکنند. ۶۸ درصد این جمعیت کاربر تلفن همراه است و حدود ۵۰ درصد از جمعیت ایران اسمارت فون دارند. این یعنی اینکه من میتوانم شهروند خبرنگار باشم. هرکسی میتواند یک کانال بزند و اخباری را منتشر کند.
مورد دیگر احزاب هستند که در روند افکار عمومی دست انداز ایجاد میکنند. دستانداز همیشه بد نیست، در راهنمایی و رانندگی در کالبدهای شهری دستاندازها برای جان مردم طراحی شدهاند تا سرعت خود را کم کنند که دچار سانحهای نشوند. پس دروازهبانی خبر در ژورنالیسم و دستانداز ایجاد کردن احزاب باعث تلطیف افکارعمومی و روان سازی های بهینه می شود که در حال حاضر از آن کمتر بهره می بریم.
اکثر بار افکار عمومی بر دوش فضای مجازی است. البته ما این کار را نکردهایم اما این اتفاق افتادهاست. ما دچار فربه شدگی افکار عمومی شدهایم. یعنی افکار عمومی اهمیت پیدا کرده ولی همه آن در تلگرام آمده است. لذا در یک موقعیت خاص همه شروع به نظر دادن و حرف زدن در تلگرام می کنند و بسامد آن فضا ما را پیش می برد. این را اثر تلگرامی می گویم. به عنوان نمونه عرض کنم زمانی که تازه وایبر آمده بود، خبر خودکشی خانمی در کردستان منتشر شد و فضای وایبری حتی صدا و سیما را بعد از یک روز و نیم وادار به واکنش کرد تا در این مورد خبری پخش کند. اما نکته اینجاست که ما هنوز نمیدانیم آن خانم خودکشی کرده بود یا خیر، به ویژه اینکه جامعه ایران به زن خیلی واکنش نشان میدهد. البته من ضمن احترام به احساسات عموم آن را از افکار عمومی جدا میدانم. در چنین مواردی احساسات ما برانگیخته شد اما آیا با احساسات می توانیم قضاوت کنیم؟ آیا با احساسات میتوانیم جلوی اتفاقات بعدی را بگیریم؟
در نمونه دیگر سیل اتفاق افتاد و ۲۵ استان ما درگیر شدند و عواطف ما جریحه دار شد. اما آیا با عواطف میتوانیم مدیریت کنیم؟ برعکس گاهی همین عواطف باعث میشود تا ما نتوانیم درست مدیریت کنیم. این اثر تلگرامی است. در واقع همین عواطف و احساسات باعث میشود اتفاقاتی رخ دهد که این اتفاقات خوب نیست.
اثر تلگرامی یعنی این که مسوولین کشور باید در میدان حادثه سیل حضور پیدا کنند و خود را نشان بدهند. این هم ضعف مدیریتی است. اتفاقا اگر ما افکار عمومی عقلانی را داشتیم به ما میگفت که حتما متخصصین باید در حادثه حضور داشته باشند. نه این که همه باید بروند. هرکسی وظیفه خودش را درست انجام بدهد. مثلا وظیفه جایی مثل ایسپا هم رصد افکار عمومی است و نه حضور در سیل؛ مگر باز برای فهم و درک و رصد این حوزه. هرکس باید وظیفه خود را انجام دهد اما زمانی که احساسات در افکار عمومی غالب میشود، این اتفاقات میافتد. تعبیر اثر تلگرامی را از اثر سیانانی وام گرفتهام که کتابی هم با همین مضمون وجود دارد. سیانان به عنوان یکی از تاثیرگذارترین رسانه های جهان، افکار و خط مشی سیاستمداران و مردم را جهت میدهد. اما الان تلگرام افکار عمومی ما را جهت میدهد که مسئولان باید در سیل حضور داشته باشند. اما علم کجاست؟ من با فیلتر شدن تلگرام مخالف بودم اما تاکید دارم که ما باید تا آنجا که میتوانیم فضا را به سمت عقلانی شدن پیش ببریم.
حالا سوال اینجاست که آیا نمیشد همین افکار عمومی را که تحت تاثیر تلگرام بودند را به شکل بهتری مدیریت کرد؟ آیا نمیشد از تلگرام به عنوان یک ابزار اطلاع رسانی استفاده کرد؟ برای مثال در دولت یازدهم گفته میشد که آقای روحانی کارهای مهمی انجام داده است که اطلاعرسانی درستی درباره آنها صورت نمیگیرد. فکر نمیکنید فیلترینگ تلگرام این اهرم اطلاع رسانی را تاحدی خراب کرد و همانطور که فیک نیوز راهش را ادامه میدهد، دیگر اخبار صحیح درباره اقدامات مهم دولت آنطور که باید منتشر نمیشود؟ در واقع میتوان گفت که وضعیت دولت با فیلتر شدن تلگرام بدتر شد؟ چراکه الان بسیاری از کانالهایی که بعد فیلترینگ تلگرام مجبور به ترک آن شده بودند، دوباره به تلگرام بازگشتند و حالا به کار خود ادامه میدهند. اما در این یک سال ما فضا را خالی کرده بودیم و همین موجب رشد فیک نیورها شده بود.
تردیدی ندارم تلگرام فضای خوبی بود اما باید به این فکر کنیم که آیا این فضا میتوانست بهتر و مفیدتر باشد و ضرر و زیان کمتری برای مردم داشته باشد؟ فیلترینگ نتوانست این کار را کند. مثل آنکه در پزشکی هرگز به خودمان اجازه خود-درمانی نمیدهیم، در این حوزهها هم باید به جایی برسیم که اجازه تصمیمگیری در این فضا را به خود ندهیم و از متخصصان کمک بخواهیم. راه هم محدود کردن نیست. ما این تجربه را داشتیم که هرچه فضا محدودتر شد بعد از آن بدتر شد. شاید ما باید سواد رسانهای مردم را بالا ببریم تا این فضاها بهتر شود. نکته دیگر آنکه افزایش سواد رسانهای باعث میشود تا ژورنالیسم فعال و حرفهای هم جایگاه خودش را داشته باشد. در مجموع من راه برون رفت از این فضا را افزایش سواد رسانه ای مردم میدانم. ریچارت هوگارت میگوید که امروز ما نمیتوانیم بگوییم شخصی بیسواد است چون خواندن و نوشتن بلد نیست؛ ما به کسی میتوانیم بگوییم بیسواد که توان استفاده از فضای ارتباطی جدید را نداشته باشد. به نظر میرسد که بسیاری از ما توان برقراری ارتباط با این شبکههای مجازی را نداریم.
آمار خودتان میگوید امروز سروش توجه ۴ درصد از جوانان را به خودش جلب کرده است. این در حالیست که صداوسیما دست کم برای این پیام رسان داخلی چیزی کم نگذاشت و حتی صدای بقیه پیامرسانهای داخلی هم درآمد. با این حجم از تبلیغات، علت اصلی این درصد پایین را چه ارزیابی میکنید؟ آیا میتوانیم مقصر را عملکرد فنی یا ورود جدی اما دیرهنگام به عرصه بدانیم یا مشکل دیگری وجود دارد؟ مردم در این باره به شما چه گفتند؟
دوره تک صدایی گذشت. دلیلی ندارد چون صدا و سیما تبلیغ کرد سایرین بپذیرند. الان دوره شنیده شدن روایتهای گوناگون است و مردم خودشان تصمیم می گیرند. اما دوره دیگری هم وجود دارد اینکه مردم در تمام دنیا و ایران به خدمتها توجه می کنند. شما گزینهای را انتخاب میکنید که بهترین خدمت را به شما ارائه کند.
همچنین نرفتن به سوی پیامرسانهای داخلی یک اعتراض نمادین است کما اینکه شاید اگر مدل دیگری برخورد میشد، مردم راحتتر وارد میشدند. چنانچه مردم از بسیار اتفاقات و پدیدههای ملی حمایت کردند. به نظر من این اتفاق از این جهت نیفتاد که به خواست مردم توجهی نشد اما اگر توجه میشد ماجرا شاید به گونهای دیگر بود.
شما عقیده دارید که میل به تعامل با افکار عمومی در سیاستگذاران پایین است. اگر هم این میل وجود دارد، احتمال خطای استراتژیک بر مبنای آگناتولوژی وجود دارد. امروز هم میبینیم که بر اساس نظرسنجیهای خودتان ۷۱ درصد جوانان هنوز از تلگرام استفاده میکنند. آیا این آمار تاییدی بر همین موضوع است؟ یعنی سیاستمداران نخواستهاند صدای افکار عمومی را بشنوند و با خواستههایشان تعامل کنند؟
ما مطالعات جدی در این فضا نداشتیم معدود مطالعاتی ما روی آنها انجام دادهایم اما مکفی نیست. متاسفانه دانشگاههای ما باید روی فضای مجازی بررسی و مطالعات گسترده انجام دهند اما این اتفاق نمیافتد. این خطر جدی است که ما حرف جوانان را نمیشنویم و آنها هم حرفهای ما را نمیشنوند و همین ممکن است باعث بروز تزاحماتی در آینده شود. در واقع همین آماری هم که درباره استفاده از تلگرام منتشر شده نشان دهنده درک پایین سیاستگذاران از تعامل با مردم است. مردم یک واژه مبهم است و اگر ما بخواهیم آن را بشناسیم باید بتوانیم آن را مقولهبندی کنیم. باید بدانیم هر جنسیت، هر طبقه اجتماعی و اقتصادی، هر گروه سنی چه میگویند. هر کدام از این موارد سیاستگذای خاص خود را میطلبد. چه بسا این سیاستگذاریها استانی باشد. در واقع قوانین باید وجود داشته باشند اما مبتنی بر درک مردم و تعامل با آنها باشد.
به شکل خواسته یا ناخواسته، تلگرام به دلیل ماهیت رسانهایاش، تبدیل شد به یکی از ابزارهای سیاسی. همین مسئله هم میتوانست هم خطر باشد هم فرصت. برای مثال عدهای عقیدهدارند که اگر تلگرام نبود شاید آقای روحانی نمیتوانست منتخب مردم در دولت دوازدهم باشد. حالا شما فکر میکنید فیلتر بودن تلگرام چقدر بر انتخابات مجلس که پیش روست تاثیر خواهد داشت؟
من معتقدم که تلگرام ماهیت خود را دارد چنانکه روزنامه ماهیت و کارکرد خود را دارد. تلگرام هیچ موقع نمیتواند سینما، روزنامه یا تلویزیون باشد هرچند که ممکن است آنها را در دل خود داشته باشد. لذا تلگرام هرگز نمیتواند حزب باشد، هرچند گاهی مواقع نقش حزب را بازی کند. تلگرام هیچگاه نمیتواند میتینگ و اعتراض باشد هرچند گاهی میتواند این ظرفیت را ایجاد کند. تلگرام هرگز نمیتواند رئیس جمهور را انتخاب کند. چیزی که فضای انتخابات را رقم زد مردم بودند مردم از این ابزار استفاده کردند.
حتی ممکن بود این ابزار حزب و میتینگ و تلویزیون خصوصی باشد و مردم از آن استفاده کنند. پس مولفه مهم انتخابات آینده و انتخابات گذشته رای، عقیده و نظر مردم است، لذا آنچه که مجلس آینده را تشکیل میدهد بافت ذهنی مردم نسبت به شرایط کشور است. میزان مشارکت مردم بستگی به این دارد که مردم شرایط کشور را چطور ببینند. در واقع تلگرام میتواند کاتالیزور و کمک کننده باشد و چیزی به جز این نیست. تلگرام فضاییست که مردم میتوانند در آن بهتر یکدیگر را ببینند و اینکه چه کسانی رای میآوردند بستگی به فضای ذهنی مردم دارد نه تلگرام. به ویژه آنکه تلگرام قدرت رسانهای بزرگی مانند سایر رسانهها ندارد که ما بگوییم برساخت ویژهای دارد. برساخت تلگرام همانیست که فضای ذهنی مردم وجود دارد. تنها حسن تلگرام این است که ما به میزان کمی میتوانیم درک کنیم که فضای اخبار و افکار عمومی چیست؟
امروز فضای مجازی، چه از کانالهای تلگرامی گرفته و چه حسابهای شخصی توییتر یا اینستاگرام، به افراد صدا دادهاند تا نظراتشان را بیان کنند. به نظر شما که در تحلیل همین نظرات فعالیت دارید، چقدر دولتمردان و سیاستمداران ما، خود را با این رویه جدید در فضای مجازی که شما آن را منعکس میکنید، آپدیت کردهاند؟
در مقایسه با قبل خیلی بهتر است و همین که ما کار میکنیم اخبار را منتشر میکنیم و روی نقاط حساس جامعه دست میگذاریم و بررسی و اطلاع رسانی میکنیم نشانگر همین امر است. یکی از مسائل حساسی که ما روی آن کار کردیم اعتراضات دی ماه سال ۹۶ بود که مورد بررسی قرار دادیم. اخبار و اطلاعات آن را منتشر و به مسئولان منعکس کردیم.
اما در مقایسه با کشورهای پیشرفته و در مقایسه با نقطه مطلوب فاصله بسیار زیادتری داریم. هم ما باید نظرسنجیهای بیشتری انجام دهیم و هم آنکه مسئولان باید بیشتر به صنعت نظرسنجی توجه کنند.
شبکههای اجتماعی از هر نوع آن، یک مشکل و معضل بزرگ به اسم فیکنیوز دارند. وضعیت سواد رسانهای مردم ما در برابر این معضل چگونه است؟
فیک نیوزها در کشور ما بیشتر وجود دارد چون سواد رسانهای پایین است. البته سواد رسانی سنجیده نشده است اما وقتی حدود سی درصد کم سواد و بی سواد داریم یعنی به همین میزان با نوشته ارتباط برقرار نمیکنند. یا در این جامعه که فرهنگ شفاهی بر فرهنگ نوشتاری غلبه دارد، شایعه بسیار بهتر میتواند خود را بروز دهد. شایعات خیلی افزایش پیدا میکند. فیک نیوز هم از قبل وجود داشته است اما الان به روزتر و جذابتر شده است. در واقع از آنجائیکه مردم سواد رسانهای ندارند، توان مقابله با این افراد را هم ندارند و جایی که از آنها دنباله روی میکنند خطرات جدی به دنبال دارد.
*این مطلب از سایت دیجیاتو منعکس شده و لزوما بیانگر نظرات مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران(ایسپا) نمی باشد.*
*ایسپا صرفا مسئولیت یادداشت هایی که در این پایگاه اطلاع رسانی منتشر می شود، برعهده دارد.*