آیا جوانان دیگر تمایلی به داشتن فرزند ندارند؟ این سوالی است که با نگاهی به دادههای ثبتی و رفتار مردم در جامعه به ذهن میرسد. فارغ از آنچه دادههای ثبتی مربوط به نرخ رشد جمعیت نشان میدهد و بیانگر عرصه تصمیمگیری افراد در خصوص فرزندآوری است، بررسی دادههای حاصل از نظرسنجیها نشاندهندهی نگرش افراد به فرزندآوری است که ممکن است متفاوت از رفتار آنها در این عرصه باشد.
این مهم بر هیچکس پوشیده نیست که باروری از مهمترین مولفههای جمعیتی است و نقش عمدهای در دگرگونی کمی و کیفی جمعیت هر کشوری ایفا میکند. از سویی دیگر خانواده یکی از نهادهای دیرینه در جامعه است که همواره مورد توجه سیاستگذاران بوده و در کشور ما چارچوبی برای فرزندآوری است. گذشته از تعاریف ارائه شده از خانواده، نباید از این نکته گذشت که مفهوم خانواده در همهی جوامع تحت شعاع الگوهای آرمانی قرار دارد. هر جامعهای بنا بر پیشینه فرهنگ و باورهای دینی دارای نوع مطلوبی از چگونگی آشنایی افراد، ازدواج، فرزندآوری و دوام خانواده است و ازآنجا که دستیابی به این نوع مطلوب در عمل تحقق نمییابد، انحراف از نوع مطلوب این مفاهیم تبدیل به مسئله اجتماعی میشود. به اعتقاد ژرژ گورویچ خانواده پدیدهای است که هر لحظه در حال دگرگونی است و از فراگردهای ساختی شدن، از ساخت افتادن و بازساختی شدن برخوردار است. نهادهای اجتماعی ایران در سیر تحولات ناشی از مدرنیته، یکسان و همزمان دچار تغییر نشدهاند و خانواده هم از این تغییرات نامتوازن در امان نبوده است و در این میان، ساختار خانواده به گونهای ناهماهنگ از تغییرات سطوح مختلف جامعه متأثر شده و انعکاسی از نابسامانیهای اجتماعی است.
در سالهای اخیر دادههای ثبتی و همچنین نتایج نظرسنجیها نشاندهنده روند تغییراتی در رفتارهای مربوط به حوزه خانواده است. کاهش نرخ موالید، تأخیر در ازدواج، بالاتر رفتن سن فرزندآوری، رشد میزان طلاق و خانوادههای تکوالدی از موضوعاتی است که این روزها به عنوان مسائل حوزه خانواده مطرح میشوند. ازاینرو شناخت وضعیت خانواده و جایگاه آن در نگرش مردم اساسیترین گام در سیاستگذاریهای این حوزه و به دنبال آن کاهش فاصله از نوع مطلوب خانواده است. یکی از یافتههای نظرسنجیها در سالها پژوهش در حوزه افکار عمومی این است که در اغلب موارد، ارزشها و نگرشهای مردم در گروههای مختلف جامعه مشابه نیست. ازاینرو در کنار تمام تحلیلهای نظری با نگاه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، دینی و جمعیتشناختی که در حوزه فرزندآوری به عنوان یکی از کارکردهای خانواده وجود دارد، در این نوشتار دادهها و یافتههای حاصل از نظرسنجیهای مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) در بین گروههای مختلف جامعه ارائه خواهد شد. در واقع نگرش مردم به فرزندآوری موجب رفتار آنها در این حوزه خواهد شد و سیاستگذاری در این بخش بیش از هر زیرساختی، نیازمند توجه به نگرش گروههای مختلف جامعه است.
طبق آخرین نظرسنجی ایسپا در دیماه 1400 که در مقیاس ملی و با شیوه مصاحبه تلفنی با تعداد نمونه 1584 نفر از افراد 18 سال به بالای ساکن در مناطق شهری و روستایی کل کشور انجام شده است، 68.4 درصد مردم معتقدند داشتن فرزند باعث خوشبختی زوجین میشود. باور به این که داشتن فرزند باعث خوشبختی زوجین میشود بین مردان (72.6 درصد) بیش از زنان (64.3 درصد)، بین ساکنین مناطق روستایی (76.7 درصد) بیش از ساکنین مناطق شهری (65.5 درصد) و بین افراد متأهل (72 درصد) بیش از افراد مجرد (59.9 درصد) است. با افزایش سطح تحصیلات افراد، باور به تاثیر فرزند بر خوشبختی زوجین کمتر میشود. 74.8 درصد افراد با تحصیلات کمتر از دیپلم براین باورند که فرزند باعث خوشبختی میشود درحالیکه این میزان بین افراد با تحصیلات دیپلم 69 درصد و بین افراد با تحصیلات دانشگاهی 63.1 درصد است.
همچنین با بالاتررفتن پایگاه اقتصادی خانوادهها باور به اینکه داشتن فرزند موجب خوشبختی زوجین میشود کاهش پیدا میکند. 77.3 درصد افرادی که از لحاظ اقتصادی در پایینترین گروه قرار دارند[1] معتقدند داشتن فرزند موجب خوشبختی زوجین است، درحالیکه این میزان بین گروه اقتصادی بالا[2] 58 درصد است.
در بین گروههای مختلف سنی، افراد با سن بالای 50 سال بیش از جوانان بر این باورند که داشتن فرزند باعث خوشبختی زوجین میشود. 65.9 درصد جوانان 18 تا 35 سال معتقدند داشتن فرزند باعث خوشبختی زوجین میشود درحالیکه این میزان بین افراد گروه سنی بالای 50 سال 72.8 درصد است. روند نتایج نظرسنجیهای ایسپا نشان میدهد باور به ثأثیر فرزند بر خوشبختی زوجین، بین جوانان رو به کاهش است. در سال 1392، 72.7 درصد جوانان 18 تا 35 ساله مجرد معتقد بودهاند داشتن فرزند باعث خوشبختی زوجین میشود که در سال 1397، به 68.3 درصد رسیده و در نظرسنجی اخیر ایسپا (دیماه 1400) 60.4 درصد جوانان مجرد 18 تا 35 سال باور به تأثیر فرزند بر خوشبختی زوجین داشتهاند.
آیا صرفاً شرایط اقتصادی موجب این تغییرات نگرشی بوده است؟ دادهها نشان میدهد نقش عوامل دیگر در کنار اقتصاد قابل چشمپوشی نیست. مقایسه نگرش افراد در گروههای اقتصادی نشان داد افراد طبقات بالای اقتصادی کمتر باور به تأثیر فرزند بر خوشبختی زوجین دارند. علاوه بر موضوع اقتصاد، در افکار عمومی بخشهایی از جامعه ایران نوعی تغییر نگرش نسبت به فرزندآوری به چشم میخورد. بسیاری از جوانان امروز ازدواج و فرزندآوری را بخش محتوم زندگی خود نمیدانند. هویت نسل جوان با نقشهای مختلفی جدا از پدر یا مادر بودن هم شکل میگیرد. تفاوت نگرش زنان شاغل و خانهدار نشان از دغدغههایی فراتر از نگاه صرفاً مادی به تصمیمگیری درباره فرزندآوری دارد. در تمامی گروههای سنی زنان، افراد خانهدار بیش از زنان شاغل اعتقاد دارند که داشتن فرزند باعث خوشبختی زوجین میشود. 60 درصد زنان 18 تا 35 سال شاغل با این گویه موافق بودهاند درحالیکه این میزان بین زنان خانهدار حدود 70 درصد بوده است. تفاوت بین نگرش گروههای مختلف تحصیلی، جنسی، سنی، اقتصادی و ساکنین مناطق شهری و روستایی به وضوح نشان میدهد که سیاستگذاری صرفاً اقتصادی درباره موضوع فرزندآوری ناکافی است.
سؤال دیگری که معمولاً ایسپا در نظرسنجیهای مربوط به فرزندآوری میپرسد، تعداد فرزند مناسب برای خانواده است. در دیماه 1400، مردم ایران به طور متوسط تعداد فرزند مناسب برای یک خانواده را 2.2 دانستهاند. 12 درصد مردم گفتهاند خانوادهها هیچ فرزندی نباید داشته باشند. 20.7 درصد یک فرزند، 32.7 درصد دو فرزند و 16 درصد سه فرزند را برای یک خانواده مناسب دانستهاند. 17.2 درصد مردم نیز چهار فرزند یا بیشتر را برای یک خانواده مناسب دانستهاند.
نتایج تحلیلی ایسپا نشان میدهد با بالاتر رفتن پایگاه اقتصادی افراد (افزایش سرانه هزینه خانوار در ماه)، تعداد فرزندان مناسب از نظر افراد کاهش پیدا میکند. میانگین تعداد فرزند مناسب در پایینترین گروه اقتصادی 2.8 و در بالاترین گروه اقتصادی 1.8 فرزند است. با افزایش سن، تعداد فرزند مطلوب برای خانواده هم بیشتر میشود. افراد بالای 50 سال به طور متوسط 2.6 فرزند را مناسب میدانند، افراد 36 تا 49 سال 2.2 و میانگین تعداد فرزند مناسب بین جوانان 18 تا 35 سال تقریباً دو فرزند است.
در نظرسنجی دیماه ایسپا از افراد خواسته شده بگویند با درنظر گرفتن همه چیز چند فرزند را برای خانوادهها مناسب میدانند. در نظرسنجی دیگری که در سال 1399 بین جوانان 18 تا 35 سال انجام شده است از جوانان پرسیده شده بود «اگر همه امکانات مادی فراهم باشد مایل به داشتن چند فرزند هستید؟». که با در نظر گرفتن قید برخورداری از امکانات مادی، میانگین تعداد فرزند مطلوب برای خانواده 2.55 اعلام شده بود. البته که این میزان نیز بین مردان جوان، جوانان متأهل، جوانان فاقد تحصیلات دانشگاهی و ساکنین مناطق روستایی بیش از سایر افراد است. در بین گروه سنی 18 تا 35 سال جوانان نیز، با افزایش سن تعداد فرزند مورد نظر با درنظر گرفتن فراهم بودن شرایط اقتصادی بیشتر میشود. در اسفند 97 نیز میانگین تعداد فرزند مطلوب از نظر جوانان مجرد بدون تاکید بر قید برخورداری مالی، 2.02 بوده است که نزدیک به نظر جوانان در دی ماه 1400 (2.05) بوده است. تفاوت 0.5 نمره در میانگین تعداد مطلوب فرزند، نشان میدهد برخورداری از امکانات مادی آنهم به طور کامل و نه سیاستهای موقتی حمایت اقتصادی در ازای هر فرزند، بر افزایش تعداد فرزند مطلوب در نظر جوانان تاثیر مثبت دارد و طبق دادههای تفکیکی، این اثربخشی بیشتر بین طبقات فاقد تحصیلات دانشگاهی و ساکنین مناطق روستایی خواهد بود.
اگر بخواهیم نگاهی جزئیتر به گروه سنی 18 تا 35 سال در نظرسنجی دیماه 1400 داشته باشیم؛ با ارتقای پایگاه اقتصادی جوانان 18 تا 35 سال، میانگین تعداد فرزندان مطلوب برای خانواده از نظر جوانان کاهش مییابد. در بین جوانان طبقه پایین اقتصادی میانگین تعداد فرزند مطلوب برای خانواده 2.8 فرزند است. درحالیکه این میزان بین جوانان طبقات بالای اقتصادی به طور متوسط 1.5 فرزند است. در مناطق شهری نیز، جوانان به طور متوسط 1.9 فرزند را مناسب دانستهاند که این میزان بین جوانان ساکن در مناطق روستایی 2.5 فرزند است.
نکته قابل توجه در این دادهها درصد افرادی است که نداشتن فرزند را برای خانواده مطلوب دانستهاند. 12 درصد کل مردم عدد صفر را برای تعداد مطلوب فرزند انتخاب کردهاند. این میزان در بین جوانان 18 تا 35 سال که جامعه هدف سیاستگذاریهای حوزه فرزندآوری هستند 13.4 درصد است. درواقع اگر بخواهیم جزئیتر دادههای این گروه سنی را بررسی کنیم، میتوان گفت 16.7 درصد جوانان مجرد گروه سنی 18 تا 35 سال و 9.8 درصد جوانان متأهل این گروه سنی داشتن فرزند را مناسب نمیدانند. در نظرسنجی سال 1397 ایسپا از جوانان 18 تا 35 سال مجرد، 3.9 درصد گفتهبودند داشتن فرزند را مناسب نمیدانند و در سال 1392 نیز این میزان 1.1 درصد بوده است. در نظرسنجی دیگری که در سال 1399 بین جوانان 18 تا 35 سال انجام شده است از جوانان پرسیده شده بود «اگر همه امکانات مادی فراهم باشد مایل به داشتن چند فرزند هستید؟» که با در نظر گرفتن قید برخورداری مادی، 4.6 درصد گفته بودند مایل به داشتن فرزند نیستند.
همچنین آخرین نظرسنجی ایسپا در دیماه 1400 نشان میدهد با افزایش میزان نگرانی افراد از آلودگی هوا، افزایش جرم و ناامنی، بیکاری، فساد اقتصادی و اداری و همچنین تورم، متوسط تعداد فرزند مطلوب برای خانواده از نگاه مردم کاهش پیدا میکند. در واقع افرادی که کمتر نگران این مسائل در جامعه بودهاند، تمایل بیشتری به تعداد فرزند بالا دارند و در مقابل افرادی که نگرانی بیشتری از مسائل جامعه داشتهاند تعداد فرزند کمتر را برای خانوادهها مناسب میدانند.
در نهایت طبق تحلیل اینگلهارت دربارهی تغییر فرهنگها، هر فرهنگ رهیافت مردم را در تطابق با محیطشان نشان میدهد و این رهیافت در بلندمدت تحت تأثیر دگرگونیهای سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکی است. جهانبینی مردم تنها به آنچه بزرگترانشان به آنها میآموزند بستگی ندارد، بلکه جهانبینی آنها با تجارب کلی زندگیشان شکل میگیرد و گاهی تجارب سازندهی یک نسل جوان عمیقاً از تجارب نسلهای گذشته متفاوت است. در مجموع میتوان گفت که تغییرات محیطی و کلان در سیستم جامعه ایران به دگرگونیهایی در سطح فردی انجامیده که نمونهاش را میتوان در تمایل به تعداد فرزندان کمتر دانست و حال این دگرگونی در رفتار در سطح خرد دارای پیامدهایی برای سیستم شده است که منجر به طرح جوانی جمعیت شده است. آنچه در این بین حائز اهمیت است ضرورت توجه همهجانبه به موضوع فرزند آوری و توجه به نگرش مردم در امر سیاستگذاری است. سیاستهای اقتصادی موقت برای تشویق به فرزندآوری منجر به تشویق بخشی از جامعه میشود که در حال حاضر نیز در مقایسه با سایر گروهها گرایش بیشتری به تعداد فرزندان بالا دارند. با توجه به پایگاه اجتماعی و اقتصادی گروه هدف در این سیاستها، بدون توجه به زیرساختهای لازم از سویی منجر به بازتولید نسلی میشود که نیاز به حمایتهای اجتماعی مادامالعمر دارند و از سوی دیگر نگاه همسانانگار به اجرای سیاستها در بین تمام گروههای اجتماعی نه تنها مشوقی برای ترغیب به فرزند آوری بخشی از جامعه نمیشود، بلکه به شکلگیری و ظهور مسائل و آسیبهای دیگری در حوزه فرزندآوری میانجامد که هزینههای دیگری برای جامعه به دنبال خواهد داشت. از اینرو آنچه نتایج فقط دو سؤال از نظرسنجیهای ایسپا نشان میدهد، ضرورت شناخت عمیقتر الگوهای تصمیمگیری جوانان برای فرزندآوری و دغدغهها و نیازهای آنها برای سیاستگذاری جامع و همچنین هدفمند برای بخشی از جامعه است که تمایل کمتری به فرزندآوری دارند و آنچه در حیطه اجرا ضرورت پیدا میکند عدم اجرای یکپارچه سیاستها برای کل جامعه است.