محمد رهبری؛ پژوهشگر شبکههای اجتماعی
منتشر شده در روزنامه شرق، 16 تیر 1399
فضای مجازی و آنچه درون شبکههای اجتماعی مجازی میگذرد چه نسبتی دارد با آنچه در دنیای واقعی رخ میدهد؟ آیا میتوان آنچه را در دنیای فضای مجازی میگذرد بهعنوان یک واقعیت اجتماعی به آنچه درون جامعه میگذرد تعمیم داد؟ اینها پرسشهایی است که پژوهشگران، سیاستمداران و جامعهشناسان در مواجهه با فضای مجازی با آن روبهرو هستند. برخی معتقدند اساسا رابطهای میان دنیای واقعی و شبکههای اجتماعی مجازی برقرار نیست و برخی عقیده دارند با تحلیل دادههای شبکههای اجتماعی بهزودی حتی از نظرسنجی نیز بینیاز میشویم.با وجود آنکه در برخی از دانشگاههای برجسته دنیا روی این مسئله کار میشود که چگونه میتوان با استفاده از دادههای شبکههای اجتماعی، جامعه را تحلیل کرد، در کشورمان این موضوع تاکنون چندان مورد توجه قرار نگرفته است. واقعیت آن است که ما نمیتوانیم مشاهدات محدود خودمان از فضای مجازی را به کلیت جامعه تعمیم دهیم؛ اما اگر بتوانیم رفتار صدها هزار کاربر را رصد و بررسی کنیم، شاید وضعیت تغییر کند. بااینحال تحلیل رفتار صدها هزار کاربر شبکههای اجتماعی مجازی، ما را با حجم بزرگی از داده مواجه میکند که استخراج آن دشوار و تحلیل آن دشوارتر است؛ اما برخی یافتهها نشان میدهد که در صورت «دادهکاوی» و تحلیل این «کلاندادهها»، تعمیم نتایج آنها به جامعه امکانپذیر است.در همین راستا، میتوان نمونههای مشخصی از همروندی دادههای شبکههای اجتماعی با نظرسنجیها را ارائه کرد. اولینبار، نگارنده با مقایسه میزان استفاده از تلگرام در تیرماه سال 98 در مقایسه با اسفندماه، این همروندی را مشاهده کرد؛ جایی که میزان کاربران تلگرام در تیرماه، به همان اندازه کاهش یافته بود که میزان بازدید کانالهای تلگرامی؛ یعنی همانقدر که کلاندادهها نشان میداد بازدید کانالهای تلگرامی از اسفند تا تیر افت کرده است، به همان میزان نیز نظرسنجی ایسپا نشان میداد کاربران تلگرام در این بازه زمانی کاهش یافته است؛ اما در ماههای اخیر نیز با تحلیل دادههای توییتر و تلگرام، موارد دیگری از همروندی دادههای شبکههای اجتماعی با نظرسنجیها مشاهده شده است که این موارد به شرح زیر هستند:
کاهش حساسیت به کرونا: تعداد توییتها و پستهای تلگرامی مربوط به کرونا در فروردین امسال روند کاهشی داشته است که این امر نشان میدهد درباره کرونا در شبکههای اجتماعی کمتر صحبت شده و میتوان نتیجه گرفت که حساسیتها به این موضوع کاهش یافته است. موضوعی که در نظرسنجی ایسپا درباره تداوم محدودیتهای کرونایی در ماه فروردین نیز دیده میشود. مطابق با آن نظرسنجی، میزان موافقت مردم با تداوم محدودیتها کاهش یافته که بهنوعی مؤید کاهش حساسیت آنها به موضوع کرونا بوده است.
افزایش اعتماد به رسانههای رسمی: اگر بپذیریم که میزان اعتماد به رسانههای مخالف جمهوری اسلامی با میزان اعتماد به رسانههای رسمی همبستگی منفی دارد، آنگاه میتوان با بررسی روند اعتماد به رسانههای مخالف جمهوری اسلامی، وضعیت رسانههای رسمی را نیز پیشبینی کرد. دادههای تلگرامی نشان میدهد که شش کانال تلگرامی مخالف جمهوری اسلامی، مانند بیبیسی فارسی، در بازه اسفند 98 تا اردیبهشت 99، یعنی بازهای که اخبار درباره کرونا به اوج خود رسیده بود، با کاهش محسوس دنبالکننده مواجه شدهاند که احتمالا معنای آن این است که اعتماد به این کانالها در موضوع کرونا کاهش یافته است. همراستا با این یافتهها، نظرسنجی ایسپا نیز نشان میدهد که از ابتدای اردیبهشتماه به این سو، بیاعتمادی به آمار رسمی درباره کرونا کاهش یافته و به این آمار بیشتر اعتماد شده است. ازآنجاییکه آمارهای رسمی عمدتا از رسانههای رسمی اعلام میشوند و همانگونه که مک لوهان میگوید پیام از رسانه جدا نیست، اعتماد به این آمار مؤید اعتماد به آن رسانه در موضوع کرونا نیز هست.
کاهش انتقادها به دولت در موضوع کرونا: تحلیل توییتهای منتشرشده درباره دولت و مسئولان دولتی نشان میدهد انتقادها از دولت در ماههای فروردین و اردیبهشت روندی مشابه با نتایج حاصل از نظرسنجی ایسپا درباره نارضایتی از دولت درخصوص کنترل شیوع کرونا، داشته است (در ماههای فروردین و اردیبهشت انتقاد به دولت عمدتا مربوط به موضوع کرونا بوده). نظرسنجی ایسپا و تحلیل توییتهای منتشرشده درباره دولت هر دو کاهش انتقادها از دولت در دو مقطع زمانی مشابه را نشان میدهد و از این منظر شاهد نوعی تشابه و همروندی میان دادههای فضای مجازی و دادههای نظرسنجی هستیم.موارد پیشگفته نشان میدهد در برخی از «روندهای اساسی» و نه موارد خاص، شاهد نوعی همروندی میان دادههای فضای مجازی و دادههای حاصل از نظرسنجی هستیم.
به این معنا که اگر در طول زمان، رویکرد کاربران شبکههای اجتماعی را با دادههای حاصل از نظرسنجی در یک موضوع مشخص با هم مقایسه کنیم، احتمالا این دادهها همروند هستند و فراز و فرود نمودار حاصل از آن مشابه با یکدیگرند. این مسئله بهخوبی گویای آن است که دادههای فضای مجازی در برخی موضوعات میتواند معرف بخش مهمی از جامعه باشد و نتایج تحلیل آن میتواند به فهم بهتر فضای اجتماعی نیز کمک کند.یک ملاحظه مهم: با وجود آنکه روند دادههای شبکههای اجتماعی با روند نظرسنجیها مشابه بوده است، اما این موضوع بهتنهایی چیزی را ثابت نمیکند و صرفا اهمیت تحلیل دادههای شبکههای اجتماعی را نشان میدهد، چراکه این همروندی ممکن است موردی باشد و تعمیم آن به همه موضوعات اجتماعی و سیاسی علمی نیست. برای نشاندادن رابطه دقیقتر میان دادههای شبکههای اجتماعی و نظرسنجیها، به پژوهشهای منظم بیشتر و مطالعات طولی نیاز است.