نگاهي به نتايج يك نظرسنجي
«رسانه»
جامعه ايران از بسياري جهات دچار تغييرات شده است؛ به طور طبيعي شناخت جزييات اين تغييرات نياز مبرم همه ما ازجمله حكومتكنندگان است. در نتيجه فشار براي تأمين این نياز منجر به انجام نظرسنجيهايي شده است كه برخلاف گذشته ميتوان آنها را با فراغ بال بيشتري انجام داد و منتشر كرد. رويدادهاي نيمه اول ديماه از اين نظر پديده منحصربهفردي بود كه چنين نيازي نسبت به آن احساس ميشد. هر چند هنوز ملاحظاتي رسمی و یا غیررسمی درباره انجام و انتشار اينگونه مطالعات وجود دارد ولي به نظر ميرسد كه اين ملاحظات به نسبت گذشته كمتر شده است. درباره اين اتفاقات و نيز ساير مسائل جاري كشور گزارش چند مطالعه منتشر شده است كه پرداختن به آنها مفيد است. يكي از اين گزارشها كه وابسته به يك نهاد امنيتي است، هنوز چنان كه بايد و شايد در دسترس نيست. يكي ديگر كه سعي كردهاند آن را با نام يك دانشگاه خارجي و آمريكايي معرفي كنند، فاقد اعتبار كافي است و هركس كه حداقل آشنايي با نظرسنجي و پيمايش دارد، متوجه ميشود كه سوگيري مطالعاتي وجه غالب بر اين نظرسنجي است و قابل اعتنا نيست؛ ولي نظرسنجي موسسه ايسپا كه دادههاي آن نيز در كانال اين موسسه و مطبوعات درج شده قابل توجه و معتبر به نظر ميرسد.
پيش از ورود به برخي از يافتههاي اين نظرسنجي بايد گفت كه نظرسنجيها تا حدودي مثل دماسنج هستند. ما براي فهميدن سردي و گرمي هوا نيازي به دماسنج نداريم. هوا كه سرد شود خيلي راحت آن را حس ميكنيم و لباسهاي بيشتري ميپوشيم و اگر گرم شود نيز لباسها را كم ميكنيم؛ كافي است كه حس لامسه ما بهنسبت سالم باشد تا سردي و گرمي هوا را حس كند. ولي ما هيچگاه نميتوانيم با قاطعيت و جزييات دماي هوا را از روي حس خودمان بگوييم؛ براي اين كار نيازمند دماسنج هستيم تا جزييات را ارايه كند. بنابراين نتايج نظرسنجيها نميتوانند خلاف حس و ادراک عمومي ما باشند كه اگر باشند، يا غلط هستند يا بايد با دلایل کافی تبيين شوند. مثل كسي كه تب دارد و در هواي سرد نيز احساس گرمبودن ميكند يا كسي كه ميلرزد و در هواي گرم هم ميخواهد زير پتو برود. اين اختلال در حس عمومي را بايد به صورت مستدل توجيه كرد ولي نظرسنجي ميتواند جزييات مهمي را به ما بگويد كه با چشم عادي و حس معمولي نميتوانيم آنها را ببينيم يا حس كنيم.
يكي از مهمترين نتايج اين نظرسنجي اين است كه رسانه ملي تقريبا از گردونه اطلاعرساني خارج شده؛ يا حداقل اينكه نقش آن بسيار ضعيف شده است. از مردم پرسيده شده است كه اخبار رويدادهاي اخير كشور (اعتراضات ديماه) را از چه طريقي پيگيري ميكرديد. هر كس ميتوانسته است دو مورد را ذكر كند. نتايج به اين شرح است؛ صداوسيما ٥١ درصد، شبكههاي اجتماعي ٢٩درصد، دوستان و آشنايان ٢٠درصد، ماهواره ١٦درصد، سايتهاي خبري ١٠ درصد، مطبوعات ٥/٥ درصد.بهظاهر چنین به نظر ميرسد كه هنوز حدود نيمي از افراد از صداوسيما استفاده ميكنند ولي نكته مهم اين است مردمي كه ميتوانستهاند دو شيوه پيگيري خبري را ذكر كنند، باز هم فقط نيمي از آنان صداوسيما را ذكر كردهاند؛ یعنی برای نیمی از مردم صداوسیما منبع اول و دوم کسب خبر نیز نبوده است! اگر درصدهاي ساير شيوهها را جمع كنيم ٨٠ درصد مردم از شيوههاي ديگر خبري نيز استفاده كردهاند، لذا حداكثر ٢٠ درصد مردم به صورت انحصاري از صداوسيما استفاده كردهاند و ٨٠درصد بقيه راه ديگري را رفتهاند، ٥٠ درصد جمعيت اصلا از صداوسيما پيگير خبر نبودهاند و ٣٠درصد نيز از هر دو منبع صداوسيما و سايرين استفاده كردهاند. خب! اين فقط ظاهر ماجرا است. هنگامي كه به كيفيت استفادهكنندگان از منابع خبري توجه ميكنيم، ماجرا متفاوت ميشود؛ افراد با تحصيلات پايين، داراي سن بالا، روستاييتر و درمجموع افراد كماثرتر در فضاي عمومي بهرهبرداران از صداوسيما هستند. در مقابل افراد جوان، تحصيلكردهتر و شهريتر كه كنشگران اصلي اينگونه ماجراها و هر ماجراي ديگر هستند، بسيار كمتر از صداوسيما استفاده ميكنند. براي توجه به ماجرا كافي است كه تفاوت گروههاي مذكور را در داشتن تلگرام و استفاده از اين برنامه مقايسه كنيم. در حالي كه 58 درصد از مردم از تلگرام استفاده ميكنند، اين درصد براي افراد بالاي ٥٠سال فقط ٢٨درصد و براي جوانان زير ٣٠سال ٨٢درصد است. براي افراد با تحصيلات دانشگاهي ٨٢درصد و افراد غيردانشگاهي ٤٢درصد است. با اين ملاحظات ميتوان گفت كه صداوسيما بهعنوان يك رسانهاي كه با سنت انحصار رفتار و عادت كرده، اكنون نزد جوانان و تحصيلكردگان دانشگاهي و ساكنان شهرهاي بزرگ و مهم جايگاه رده دوم و سوم را برای کسب خبر هم ندارد. و اگر اندكي از جايگاهش باقی مانده باشد، به صورت رقابتي است و نميتواند انحصاري عمل كند. اين واقعيت خطرناكي است كه امنيت رسانهاي كشور را تهديد ميكند و يكي از ريشههاي اين بحرانهاي اخير نيز ناكارآمدي رسانهاي كشور است.
مسأله فيلترينگ را نيز بايد براي هميشه فراموش كرد؛ نه فقط از منظر فني كه شدني نيست، بلكه فقط ١٢درصد مردم موافق فيلترينگ دايمي و اكثريت قاطع خواهان رفع سريعتر فيلترينگ بودهاند. ضمن اينكه ٦٣درصد گفتهاند در زمان فيلترشدن تلگرام از فيلترشكن استفاده كردهاند كه بهطور قطع رقم واقعي بيشتر است و فيلتركردن رسانهاي كه حداقل دوسوم افراد براي دور زدن آن از فيلترشكن استفاده كنند، كار عاقلانهاي نيست. امیدواریم که نتایج این پیمایش در درجه اول منجر به اصلاح سیاست رسانهای کشور شود.
مقاله منتشر شده در روزنامه شهروند، تاريخ 24 /11 /96 ، شماره 1343