نبايد فريب اين نتايج را خورد
احمد نقيبزاده
بر اساس نظرسنجي انجامشده توسط ايسپا بعد از ناآرامياخير 74.8 درصد از شرايط كشور رضايت ندارند و ٤٨ درصد از اين افراد ناراضي تمايل ندارند در هيچ شرايطي در تجمعات شركت كنند. ۴1 درصد ديگر نيز معتقد بودند كه در صورت مسالمت آميز و قانوني برگزار شدن اعتراضات در آن تجمعات مشاركت خواهند داشت. نبايد فريب اين نتايج را خورد. در حوادث اخير نيز حدود يك درصد جمعيت كشور مشاركت داشتند اما اين يك درصد بسيار مهم هستند؛ به نحوي كه رييسجمهور تاكيد ميكند بايد به اعتراض مردم توجه كرد و صدايشان را شنيد. دليل اين تاكيدات رييسجمهور اين است كه حواسش جمع است و ميداند كه اين اعتراضات يك نشانه است. در حقيقت همه تظاهراتها را بايد از زاويه نشانهشناسي بررسي كرد. به عنوان مثال جنبش دانشجويي هيچوقت موجب انقلاب نميشود اما از نظر نشانهشناسي بسيار مهم است و روشن ميكند كه نارضايتيهايي در جامعه وجود دارد. بنابراين اگر از كساني كه در تظاهرات شركت كردهاند، نظرسنجي ميشد، بهتر مشخص ميشد كه واقعا قصد دارند دوباره در تجمعات اعتراضي شركت كنند يا خير. نكته ديگر اين است كه اطلاع از مكنونات قلبي ايرانيان بسيار مشكل است. اين مردم سالهاي متمادي با شرايطي خاص زندگي كردهاند و از قديم ميگويند كه «استر ذهبك و مذهبك و ذهابك» يعني راهي كه ميروي، مذهب و پولت را پنهان كن. براي همين است كه هيچوقت در يك نظرسنجي يا گفتوگوي علني با يك روزنامهنگار نميگويند كه دقيقا چه فكري ميكنند. اين امر هميشه عدهاي را به اشتباه انداخته و سبب شده كه فكر كنند اكنون مساله و مشكلي وجود ندارد. اين اعتراضات را به سه دليل مهم ارزيابي ميكنم؛ نخست اينكه با همه تظاهراتهايي كه در گذشته صورت ميگرفت متفاوت بود و در چندين شهر كوچك و بزرگ كشور اتفاق افتاد و چند روز ادامه پيدا كرد. اين ناشي از پشتكار مردم براي رسيدن به خواستههايشان بود. علاوه بر گستردگي و تداوم يك ويژگي نيز داشت و آن وجود خواستههاي متفاوت و شايد متناقض بود. از مسائل اقتصادي گرفته تا مسائل سياسي و... مطرح بود. به نظر من جامعه ايران وارد يك مرحله تازهاي شده كه ورود به آن را حدس ميزديم و پيشبيني هم ميكرديم. ميدانستيم كه تحولات ايران در چهل سال گذشته از جمله گسترش دانشگاهها، گسترش شبكههاي ارتباطاتي از راه گرفته تا فضاي مجازي جامعه ايران را متحول ميكند. بنابراين اگر كساني بخواهند به شيوه سال ٥٧ يا دهه ٦٠ كشور را اداره كنند، سخت در اشتباه هستند و موجب ميشوند كه كار مملكت به جاهاي باريك بكشد. مساله قابل توجه ديگر در نظرسنجي اخير اين است كه اشاره شده، 31 درصد از شركتكنندگان در نظرسنجي بيفايده بودن اعتراض و شنيده نشدن صدايشان و ٢/١٢ درصد تجارب قبلي مانند حوادث 88 را علت عدم حضور در تجمعات اعلام كردهاند.
اگر اين نظرسنجي و آمار را صحيح و دقيق به حساب آوريم بايد بيش از قبل احساس خطر كنيم زيرا اين، يعني مردم از تجمعات قبلي نتيجه نگرفته و نااميد شدهاند. روشن است كه نارضايتيها از ميان نرفته و ناراضيان براي بيان نظر خود بايد به دنبال راه ديگري باشند. اين است كه نارضايتيها انباشته شده و به صورت انفجار بروز ميكند. آنچه در اعتراضات اخير ديديم خواستههاي بسيار جدي و عميق بود و قاعدتا بايد ادامه يابد اما اگر مردم قبلا از اعتراضات نتيجه نگرفته و اكنون مايل به حضور در تجمعات اعتراضي نباشند، اين به معني پايان كار نيست. به معني اين است كه استراتژيهاي معترضان در حال تغيير است. البته مردم ايران بسيار هوشيار و خردورز هستند. آنها ميبينند كه درهمسايگي ما، در سوريه و افغانستان چه ميگذرد و بيمحابا به آب نميزنند.
يادداشت منتشر شده در روزنامه اعتماد، پنج شنبه 19 بهمن 96، شماره 4023