نظرسنجی چه نقشی در جریان انتخابات ایفا میکند؟
انتخابات ریاستجمهوری امسال در حالی به پایان رسید که رئیسجمهور مستقر موفق شد با کسب اکثریت آرا در دور اول جایگاهش را حفظ کند. این در حالی بود که در فاصله کوتاه میان تایید صلاحیت کاندیداها تا برگزاری انتخابات حدس و گمانهای بسیاری در خصوص پیروز انتخابات زده میشد. موضوعی که در جریان انتخابات امسال به چشم آمد بحث نظرسنجیهایی بود که با استفاده از توسعه فضای مجازی جای خود را در میان جامعه باز کرده بود. نظرسنجیهای متعددی که هر چند روز یکبار در جریان رقابت انتخاباتی کاندیداها بهروز میشد و تغییرات دیدگاه مردم نسبت به آنها را رصد میکرد. در این میان برخی نظرسنجیها با تکیه بر اساس علمی و گستردگی جامعه آماری توانستند با درصد خطای بسیار پایینی، نتیجه واقعی انتخابات را پیشبینی کنند. از آنجا که نتیجه هر نظرسنجی بر رفتار مردم و در مورد انتخابات حتی بر رفتار کاندیداها و جریانهای سیاسی تاثیر میگذارد، بنابراین بررسی نقش آن در شکلگیری جریانها و همچنین جلوگیری از پیامدهای ناخوشایند امری متداول در جوامع دموکراتیک پیشرفته است. گفته میشود که انتخابات بهار سیاست است و اوج فعالیتهای احزاب و جریانهای سیاسی، اگرچه شاید نبود تحزب و بسیاری محدودیتها، کارکرد انتخابات را در سطوح مختلف تا حدودی تغییر داده است اما به هر حال نمیتوان از هیجان مشارکت و شور سیاسی که در جامعه پدید میآید چشم پوشید. این شور و نشاط سوا از تاثیرات مهمی است که انتخاب رئیس قوه مجریه در رویکرد کشور به مسائل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد.
عدم قطعیت و پیشبینیناپذیری انتخابات
انتخابات ریاستجمهوری از 20 سال پیش به این سو و پس از دوم خرداد 76 به معنای تازهای دست یافته است، اگر تا پیش از آن انتخابات ریاستجمهورییک رقابت تکقطبی بود و در اغلب موارد قبل از آغاز انتخابات نتیجه آن بسیار پیشبینیپذیر بود، اما در دوم خرداد 76 و انتخاباتهای پس از آن نوعی عدم اطمینان از نتیجه و باور به تاثیر خواست و ذائقه مردم چه در سوی انتخابکنندگان و چه در طرف انتخابشوندگان شکل گرفت.
این عدم قطعیت، جریانات سیاسی و نامزدهای ریاستجمهوری را به تکاپو انداخت که به عرضه متاعی که به خواست رایدهندگان نزدیکتر است بپردازند و سعی کنند که همگام با نبض جامعه قدم بردارند. چنین رویکردی دو رکن اساسی خواهد داشت: رکن اول تلاش برای بسط و توسعه نظری و عملی جریان فکری و سیاسی مطلوب که سبب گسترش پایگاه رای آن جریان خواهد شد. این امر در سطوح مختلف سیاسی، فرهنگی و حتی اقتصادی موجب می شود که جریان سیاسی حاضر در قدرت به نوعی علاوه بر اداره امور گوشهچشمی به ادامه حیات خود داشته باشد. رکن دوم مبتنی بر حفظ ارتباط با جامعه و تلاش در جهت اشراف بر خواستهها و نظرات مردم است. اگر رکن اول را جریانسازی و مردم را به دنبال خود کشیدن فرض کنیم، رکن دوم را نوعی پیروی کردن و به دنبال مردم رفتن میتوان تفسیر کرد که برآیند این دو فرآیند شکلدهنده تعامل میان دولت و مردم است.
رایها از کجا میآیند؟
ناگفته پیداست که در موسم انتخابات جریانهای سیاسی به دنبال نزدیکتر شدن هرچه بیشتر به خواست و ذائقه مردم هستند تا به مدد آن به قدرت دست یابند. تجربه انتخابات اخیر ریاستجمهوری در ایران نشان داده است که به جز پایگاه رای ثابت دو جریان اصلی که تحت عنوان اصولگرایان و اصلاحطلبان شناخته میشوند، اکثریت رایدهندگان در هفتهها یا روزهای آخر تصمیم به انتخاب میگیرند. از اینرو شرکتکنندگان در انتخابات را در سه گروه اصلی میتوان طبقهبندی کرد.
گروه اول را میتوان پایگاههای ثابت آرای اصلاحطلبان و اصولگرایان در نظر گرفت. به تعبیر نادقیقی میتوان هرکدام را در بازهای 15 تا بیست و چند درصدی فرض کرد و تفاوت در مبانی، رویکردهای اجتماعی و فرهنگی، نگاه به روابط خارجی و... را از عمده تفاوتهای این دو گروه و سمپاتهایشان در نظر گرفت. جالب است که با وضوح و قطعیت نمیتوان از تفاوتهای دیدگاههای اقتصادی این دوجریان فکری سخن گفت و به فراخور زمان نوعی از دگردیسی در موضوع رخ داده است. از دهه 60 تاکنون جریان اصلاحطلب از دیدگاههای چپگرایانه اقتصادی سلف خود یعنی جناح چپ حاکمیت دور شده است و از دیگر سو جریان اصولگرایی، خصوصاً در دوران دولتهای نهم و دهم و تا حدودی مجلس هفتم و هشتم از پایگاه سنتی خود که نگاهی راستگراتر به اقتصاد داشت فاصله گرفته و به اقتصاد توزیعی و مداخلهگر دولت گرایش داشته است.
گروه دوم از رایدهندگان معمولاً در انتخابات شرکت میکنند اما لزوماً رای آنها از پیش تعیینشده نیست. فعل و انفعالات دوران تبلیغات و تصویری که از نامزدها پیش روی آنها شکل میگیرد تعیینکننده رای آنهاست. گروه سوم را میتوان آن دسته از رایدهندگان نامید که ممکن است لزوماً در انتخابات شرکت نکنند و به تبع آن نظر و نگاه آنها از پیش به دوجریان اصلی معمول در انتخابات قابل پیشبینی نیست. این گروه نسبت به گروه دوم، اینرسی بیشتری برای مشارکت دارند و فقط در صورتی که سطح معینی از هیجان و تحریک انتخاباتی ایجاد شود رای خواهند داد.
میانبری به اسم نظرسنجی
به استناد انتخابات ریاستجمهوری دو دهه اخیر میتوان ادعا کرد جهتدهی نظر گروه دوم و میزان تحریک گروه سوم اصلیترین عوامل تعیینکننده نتایج انتخابات بودهاند. همانطور که پیشتر گفته شد آرای دو گروه ذکرشده یعنی رایدهندگان مردد و گروهی که ممکن است در انتخابات شرکت کنند یا نکنند، بسیار متاثر از فضای تبلیغاتی پیش از انتخابات است به همین دلیل آگاهی از روند مشارکت و نسبت آرا در هفتهها و روزهای منتهی به انتخابات از اهمیت بسزایی برخوردار است.
گرچه عدم پیشبینیپذیر بودن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری موجب رونق و افزایش مشارکت است اما با در نظر گرفتن هیجانات سیاسی و اجتماعی در روزهای منتهی به انتخابات، برخورد با روز انتخابات به مثابه یک جعبه سیاه که خروجی آن به هیچ طریق قابل پیشبینی نیست و نتایج و میزان آرای آن ممکن است هر ترکیبی باشد، هیچ بعید نیست موجب مشکلاتی شود. در اینجا نیز دانش نسبی به میزان مشارکت و نسبت آرا کمک میکند تا هیجانات و واکنشها نسبت به اعلام نتایج بهتر و راحتتر مدیریت و کنترل شود.
در اکثر جوامع دارای انتخابات، ابزار تامینکننده چنین دانش نسبی، نظرسنجیهای انتخاباتی است. در نظرسنجی به مثابه یک ابزار علمی با تکیه بر علم آمار تلاش میشود با گرفتن نمونههای کوچک از جمعیتی کلان، رفتار کل جمعیت پیشبینی شود. گاه نسبت این نمونه کوچک آنقدر با جمعیت کل فاصله دارد که شهود انسانی به سختی میتواند بپذیرد که پیشبینیها و نتایج نظرسنجی قابل اتکا باشند. به عنوان مثال یک نمونه چندهزار نفری در داخل ایران به شرطی که به اندازه کافی تکرار شود و انتخابشان تصادفی بوده باشد با متوسطگیری میتواند رفتار انتخاباتی مردم را با دقتی بسیار قابل قبول (حدود کمتر از پنج درصد و حتی کمتر) پیشبینی کند.
این ابزار خصوصاً در دو انتخابات اخیر ریاستجمهوری ایران بازیگر مهمی به شمار آمده است. اثرگذاری و کارکرد نظرسنجیها را در سه قالب میتوان بررسی کرد:
درنگاه اول هرکدام از جبههها و جریانات سهیم در انتخابات با دسترسی به نظرسنجیهای دقیق و قابل اعتماد میتوانند با تکیه بر بازخوردی که از میزان مشارکت و نسبت آرا دارند به تصحیح و تغییر تاکتیکیا حتی استراتژی انتخاباتی خود بپردازند. نتایج چنین نظرسنجیهایی ممکن است لزوماً علنی هم اعلام نشود ولی قطعاً ابزار مفید و تعیینکنندهای در موفقیتیک کارزار انتخاباتی است.
دومین منشأ اثر نظرسنجیها ایجاد آگاهی در میان رایدهندگان و پیشگیری از ایجاد انتظارات غیرواقعی و نوعی خودآگاهی جمعی نسبت به نوع کنش انتخاباتی مردم است. ایجاد هیجان و شور و شوق برای پیروزی در میان طرفداران برای تشویق به مشارکت بیشتر و تبلیغاتی که به همین دلیل ذاتاً رنگی اغراقآمیز از امید به پیروزی میگیرد موجب میشود که تخمین مشارکتکنندگان از میزان آرای جبهه موافق خود بیش از مقدار واقعی باشد که سرخوردگی و بیاعتمادی پس از اعلام نتایج را به دنبال خواهد داشت و چهبسا به واکنشهای پیشبینیناپذیر نیز منجر شود. وجود نظرسنجیهای دقیق و قابل اعتماد میتواند از چنین روندی پیشگیری کند.
سومین کارکرد که به اغماض میتوان آن را کارکرد «نظرسنجی» دانست، بهره بردن از تغییریا دیگرنمایی نتایج به نفع یک نامزد است. گاه ممکن است چنین رویکردی تا مرز نظرسازی هم پیش برود. گرچه در کوتاهمدت و در فضای هیجانی انتخابات ممکن است چنین سوءاستفادهای از مفهوم نظرسنجی نتایج مقطعیای به دنبال داشته باشد اما بدیهی است که در درازمدت موجب سلب اعتماد مخاطبان شده و اثرگذاری بنگاه برگزارکننده آن را کاهش میدهد.
جالب است که در خلال اخبار و تحولات انتخابات امسال هرسه مورد به نوعی مشاهده شد. به عنوان مثال نظرسنجی انجامگرفته از سوی آقایان عباس عبدی و محسن گودرزی درباره انتخابات را که اخیراً به صورت روزانه و با حمایت وزارت ارشاد انجام پذیرفت میتوان نمونهای از کارکرد اول برشمرد. شاهدی بر دومین منشأ اثر نظرسنجیها را میتوان اقبال عمومی به نظرسنجی ایسپا و برخی موسسات دیگر که با کارنامهای درخور توجه از پیشبینی نتایج انتخابات سال 1392 توجهها را در انتخابات امسال نیز به خود جلب کرد، دانست. موسساتی که تلاش کردند نتایج را با متد علمی و حرفهای احراز و انتشار دهند. این رویه نشان از جدی گرفته شدن این ابزار در میان افکار عمومی و امکان اثرگذاری بیشتر در آینده است. در مورد نظرسازیها و نظرسنجیهای سودار نیز البته میتوان مثالهایی برشمرد از جمله نظرسنجی یکی از ارگانها که در روزهای انتهایی انتخابات نتایجی دال بر پیروزی نامزد بازنده در انتخابات منتشر کرد که البته در کمتر از چند روز میزان اعتبار آنها مشخص شد.
پیروز دوم انتخابات: نظرسنجیها
با نگاهی به نتایج روزهای پایانی نظرسنجیهای مختلف میتوان از پیروزی اکثر آنها در صحت پیشبینیهایشان و جلب اعتماد افکار عمومی سخن گفت. گرچه انتخاباتی که تا حدی دوقطبی شده بود به نوعی صورت مساله را برای موسسات مختلف نظرسنجی آسان کرده بود اما با وجود این نمیتوان دقت قابل قبول آنها را نادیده گرفت. چهبسا انتخابات چندقطبییا انتخاباتی شامل انتخابشوندگان متعدد (مانند مجلس یا شورای شهر و روستا) زمین بازی دشوارتری برای موسسات نظرسنجی باشد. جایی که نهادینه نشدن تحزب و عدم رای دادن لیستی در میان عامه مردم همچنان که مانعی در بهبود شاخصهای دموکراتیک است مانع از سهولت در پیشبینی رفتار رایدهندگان است.
آنچه از نتایج انتخابات ریاستجمهوری سال 96 میتوان دریافت این است که مدل دوقطبی اصلاحطلب - اصولگرا همچنان توزیعی دوکوهانه در جامعه ایرانی دارد، گرچه مرزها به شدت در حال جابهجا شدن هستند و نیاز به بازتعریف برخی مبانی در جریانات و گروههای سیاسی احساس میشود. پروسهای که پس از انتخابات سال 88 و خصوصاً در دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری شروع شده است. چهبسا این بازتعریف به زایش جریانهای سومی بینجامد که در قالب دووجهی اصولگرا-اصلاحطلب نگنجد یا به انشقاق و تجزیه در هر دو طرف بینجامد. آنچه روشن است در عصر حاضر که انفجار اطلاعات موجب تعدد تریبونها شده است، و صدای شهروندان رساتر بهگوش خواهد رسید،تکثر، مقصدی گریزناپذیر است چه بخواهیم با نظرسنجیها رصد کنیم و به آن آگاه باشیم و چه در غفلت آرزوی جامعه تکصدایی بمانیم.
هفته نامه تجارت فردا، سال پنجم، شنبه 6 خرداد 96