سال های سال است که در صحنه سیاسی کشور دوگانه اصول گرایی و اصلاح طلبی (فارغ از همه انشعابات آن) شکل گرفته و در ایام انتخابات این دوگانگی پررنگ تر به چشم می آید. بر اساس همین دوگانگی است که در ایام انتخابات لیست هایی شکل می گیرد و جریان های سیاسی هر کدام موضع خود را در مقابل لیست ها اعلام کرده و به عبارت دیگر از لیستی حمایت می کنند. گو اینکه اصولگرا بودن یا اصلاح طلب بودن برای مردم اهمیت زیادی دارد و نقش اول را در انتخاب مردم ایفا می کند. اما سؤالی که باید برای آن پاسخی یافت این است که آیا رفتار انتخاباتی مردم حول این جریانات سیاسی و کشمکش های آن شکل می گیرد یا خیر؟ و یا اساساً برای مردم قرار گرفتن کاندیداها در جمع اصول گرایان و اصلاح طلبان چقدر دارای اهمیت است؟
برای پاسخ به این سؤال باید به بررسی رفتار انتخاباتی مردم پرداخت و یکی از بهترین راه ها برای چنین تحلیلی مراجعه به نتایج نظرسنجی های انتخاباتی است. اولین نکته ای که باید به آن پرداخت این است که چه میزان از مردم خود را در دسته بندی های رایج سیاسی موجود در کشور قرار می¬دهند. در آخرین نظرسنجی انتخاباتی ملی ایسپا 37 درصد مردم ایران خود را در یکی از گرایشات اصول گرایی، اصلاح طلبی و اعتدال گرایی جای داده اند. به عبارت دیگر 63 درصد مردم خود را نزدیک به این گرایش های سیاسی احساس نکرده اند که اگر اعتدال گرایی را نیز از معادله خارج کنیم 29 درصد مردم خود را اصول گرا یا اصلاح طلب دانسته اند. در مورد شهر تهران این میزان اندکی تفاوت دارد و نسبت کسانی که خود را در یکی از سه دسته اصول گرا، اصلاح طلب یا اعتدال گرا دسته بندی کرده اند 45 درصد است که اگر اعتدال گرایان را در نظر نگیریم 38 درصد مردم تهران در دسته بندی اصول گرا و یا اصلاح طلب جای گرفته اند.
اما نکته مهم این است که آیا اصول گرایان و اصلاح طلبان می توانند روی رأی همه این 37 درصد حساب کنند یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا همه این 37 درصد بر اساس گرایش سیاسی کاندیداها رأی می¬دهند؟ آیا این 37 درصد واقعاً به گونه ای سیاسی هستند که خط کشی دقیقی بین این گرایش ها دارند؟ برای پاسخ به این سؤال باید به نتایج نظرسنجی بر گردیم. در آخرین نظرسنجی انتخاباتی ایسپا در تهران که در اول دی ماه 94 انجام پذیرفته 30 درصد از کل کسانی که خود را اصلاح طلب خوانده اند برای رأی دادن به یکی از چهره های شاخص اصول گرایی که معمولاً سرلیست اصولگرایان است اعلام آمادگی کرده اند و بالعکس 22 درصد از کل کسانی که خود را اصولگرا خوانده اند نیز برای رأی دادن به یکی از شاخص ترین چهره های اصلاح طلبان اعلام آمادگی کرده اند. این داده ها نشان می دهد حداقل 30 درصد از افرادی که خود را در درون گرایش های سیاسی طبقه بندی کرده اند در عمل و در رفتار انتخاباتی خود به آن پایبند نیستند. این یافته در اکثر نظرسنجی های انتخاباتی ایسپا مشهود است. نتیجه ای که می توان تا اینجا گرفت این است که حداکثر 25 الی 30 درصد مردم بر اساس گرایش سیاسی کاندیداها رأی می¬دهند. یکی از دلایلی که پیش بینی نتایج انتخابات در ایران را سخت می کند همین است که تا لحظه آخر مردم کاندیدای نهایی خود را انتخاب نمی کنند چرا که اگر کسی خود را به جریان سیاسی خاصی متعلق بداند تکلیفش زودتر مشخص و پیش بینی رفتارش آسان تر می شود. در چنین شرایطی نقش تبلیغات کوتاه مدت و نزدیک به انتخابات بسیار تعیین کننده است. هر شخص یا هر لیستی که شعارهای بهتری داشته باشد، تبلیغات بیشتری داشته باشد و نیز ارتباط بهتری با مردم برای بیان برنامه های خود داشته باشد پیروزی برای وی محتمل تر خواهد بود.
شواهد دیگری نیز می توان برشمرد تا این ادعا را اثبات کند که حمایت جریانات سیاسی از افراد تأثیر کمی بر نظر مردم دارد. در نظرسنجی دی ماه ایسپا از مردم تهران پرسیده شد اگر در انتخابات شرکت کنید کاندیدای مورد نظر خود را چگونه انتخاب خواهید کرد؟ از بین 7 گزینه ارائه شده به مردم گزینه "حمایت طیف های سیاسی" با 4 درصد در رتبه آخر قرار گرفته است. در این بین، گزینه "سوابق فردی کاندیدا" و "شعارها و برنامه های کاندیدا" در رتبه اول و دوم قرار گرفته است. جالب است بدانید در نظرسنجی خرداد 92 چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری نیز فقط 4 درصد مردم گفته بودند کاندیدای خود را بر اساس "حمایت طیف های سیاسی" انتخاب می کنند و این گزینه از بین 8 گزینه موجود در رتبه آخر قرار گرفته بود.
اما یافته مهم دیگری وجود دارد که تکمیل کننده شواهد قبلی است. باید ببینیم مردم تا چه حد اصول گرایی یا اصلاح طلبی در معنای جریان سیاسی برایشان مهم است و در انتخابشان نقش ایفا می کند. به پاسخگویان تهرانی در نظرسنجی آخر ایسپا هشت شاخص ارائه شده و از مردم خواسته شده اعلام نمایند برای یک نماینده هر کدام از این شاخص ها تا چه حد لازم است. نکته جالب توجه این است 2 گزینه "از جناح اصلاح¬طلبان باشد" و "از جناح اصولگرایان باشد" به ترتیب با 20 و 12 درصد در رتبه های آخر جای گرفته اند به عبارت دیگر حداکثر 20 درصد مردم گفته اند که برای یک نماینده حتماً لازم است که از این جناح¬ها باشد. در این سؤال گزینه¬های "متخصص باشد" و "اولویت کاریش بهبود اوضاع اقتصادی باشد" با 70 درصد به صورت مشترک شاخص اول برای یک نماینده از نظر مردم تهران شناخته شده اند. گزینه¬های "به دین اسلام متعهد باشد" و "به نظام جمهوری اسلامی متعهد باشد" با 67 درصد در رتبه های بعدی جای گرفته اند. نکته جالب توجه این است که اصولگرایی و اصلاح طلبی واقعی علی القاعده نباید با این دو معیار (پایبندی به دین اسلام و نظام جمهوری اسلامی) متفاوت باشد در صورتی که مردم چنین ارزیابی نداشته اند. این که 67 درصد مردم دو ملاک پایبندی به دین اسلام و نظام جمهوری اسلامی را لازم می دانند اما حداکثر 20 درصد اصولگرایی یا اصلاح طلبی را لازم دانسته اند نشان می دهد مردم ارزیابی مثبتی از رعایت چارچوب ها توسط جناح های سیاسی ندارند. در این سؤال شاخص¬های "اولویت کاری نماینده بهبود سیاست خارجی باشد" با 54 درصد و "اولویت کاری نماینده گسترش آزادی بیان و آزادی سیاسی باشد" با 50 درصد در رتبه های پنجم و ششم جای گرفته اند.
این شواهد نشان می دهد صرف اینکه شخص یا گروهی اصلاح طلب یا اصول گرا باشد و یا مورد حمایت احزاب اصولگرا یا اصلاح طلب قرار بگیرد برای انتخاب شدن کافی نیست بلکه مردم معیارهای دیگری برای انتخاب دارند. شناختن این معیارها موکول به تحقیقات و یا تحلیل¬های جدید مبتنی بر شواهد کافی است. البته ادعای نگارنده این نیست که مردم در انتخابات لیستی رأی نمی¬دهند بلکه اعتقاد بر این است با توجه به تعداد زیاد کاندیداها (حداقل در تهران) محتمل تر این است که مردم به یک لیست رأی بدهند اما معیار اصلی مردم برای انتخاب لیست¬ها، گرایش سیاسی نیست.