با گذشت نزديك به نيم قرن از عمر نظرسنجي در كشور، به تدریج این حرفه به عنوان ابزاري علمي در جهت رصد افكارعمومي و رابط بین مردم و حاکمان، در جامعه براي خود جايگاه و اهميتي پیدا کرده است. امروزه مطالعه نگرش و دیدگاههای مردم برای تصمیمگیریها و سیاستگزاریها اهمیت و ضرورت خاصی پیدا کرده است.
طرحهاي كلان و ملی كه با هدف سياستگذاري و برنامه ريزيهای ملی انجام می شود، تخصيص بودجه پژوهشی، رشد قابل توجه موسسات و مراكز نظرسنجي در سالهاي اخير، همه و همه نشان دهنده آن است كه صنعت نظرسنجي در حال شكلگيري است و نظرسنجیها و اهمیت آن روز به روز زیادتر میشوند. بر همین اساس با شكلگيري صنعت نظرسنجي مثل ساير صنایع باید شاهد شکلگیری فضای رقابتی بود. واضح و روشن است كه رقابت سالم ميتواند زمينه ساز و محرك مناسبی در جهت ارتقاي كيفي و كمي نظرسنجيها باشد و به عكس انحصاري بودن و غيررقابتي بودن باعث ركود و رخوت اين حوزه خواهد شد، دقيقا همان اتفاقی كه با انحصاری کردن بر سر صنعت خودروسازي اين كشور آمده است. اما آنچه اهمیت پیدا میکند نوع رقابت و در مدار اخلاق بودن است.
در حوزه نظرسنجی و کارهای پژوهشی رقابت سالم باعث مي شود مراكز و مؤسسات نظرسنجي براي پیروز شدن در این بازار، در جهت بالا بردن كيفيت ، سرعت عمل، دقت بالا و استفاده از روشهاي به روز و جديد اقدام نمایند. اما وقتي رقابت سالم جاي خود را به استفاده از هر روشي برای رسیدن به هدف دهد و یا صرفا نگاه تجاری و کاسبکارانه نقش اول را به خود اختصاص دهد ديگر ملاك ها و معيارهاي علمي میزان و تعیینکننده نیستند. وقتي اجراي طرحي به مجموعهای واگذار مي شود كه توانمندي و تخصص لازم برای انجام نظرسنجی را به صورت علمی و استاندارد ندارد، لذا نتایج حاصله نیز از واقعیت دور بوده و نمیتواند راهگشا باشد و حتی تصمیمگیری براساس این اطلاعات غلط میتواند دربرگیرنده تبعات منفی و زیانبارتری باشد.
نتيجه و ماحصل بياخلاقيها در این حرفه، فارغ از خسارتهايي كه اين نتايج غيرواقعي به بار ميآورند، تصمیمات اشتباهی که براساس این اطلاعات غیرواقعی و غلط گرفته میشود و بودجههايي كه به هدر مي رود آسيب اصلي و جدي تر را به خود علم و حرفه نظرسنجي وارد میکند و آن اعتمادی است که خدشهدار میشود. فاصله و شکاف بين نتايج نظرسنجیها و واقعيت موجود، سبب شکلگیری بياعتمادي نسبت به نظرسنجيها هم از سوي مردم و هم از سوي مسوولين ميشود. بياعتمادي دو سويه، هم از سوي مبدا و منبع اطلاعات كه مردم هستند و هم از طرف دريافتكنندگان و استفادهكنندگان اطلاعات كه مسولين و مديران ارشد هستند. این بیاعتمادی برای حوزه نظرسنجی که در حال شکلگیری و تثبیت جایگاه و نقش در جامعه است شاید بسیار سخت قابل جبران باشد.
این بی اعتمادی باعث میشود ديگر نه مردم حاضر هستند در صورت همكاري ، آرا و نظرات واقعي خود را در اختيار جمع آوري كنندگان اطلاعات (پرسشگران) قرار دهند و نه مسوولين حاضر به هزینه کردن برای پژوهش و نظرسنجی و حتی استفاده از نتايج به دست آمده براي برنامه ريزي ها و سياستگذاريها هستند
جامعه امروز ما مثل هر جامعه دیگری به شدت به پژوهش و تحقیق نیاز دارد. از طریق نظرسنجیهای علمی میتوانیم از بسیاری از مسائل پیشبینی شده پیشگیری کنیم یا به موقع از مشکلات پیشآمده قبل از آنکه تبدیل به بحران شوند مطلع شویم و چارهجویی کنیم. از سوی دیگر اهمیت داشتن شناخت افکارعمومی و رصدپیاپی آن از عوامل توسعه یافتگی به شمار میرود. نتیجه آنکه غیرمنصفانه و دور از اخلاق است برای رسیدن به اهداف کوتاهمدت و صرفاً مالی و تجاری، حاضر به وارد کردن آسیبهای جدی به این حرفه شویم و کل جامعه را از فواید و نفحات آن محروم کنیم.