دولت ها با بررسی و رصد وضع موجود از طریق نظرسنجی ها می توانند اولویت ها را تعیین و با برنامه ریزی و سیاستگذاری مناسب ترین روش را برای اداره و مدیریت جامعه اتخاذ نمایند. نظر به توجه ویژه دولت یازدهم جمهوری اسلامی ایران در یکصد روز آغازین، به مقوله نظرسنجی و افکارسنجی به نظر می رسد فصل نوینی از این علم- صنعت در ایران با شکل گرفتن موسسات جدید نظرسنجی و انجام نظرسنجی های گسترده شکل خواهد گرفت و از این رو ضروری است تا با آسیب شناسی نظرسنجی ها مسیری مشخص را ترسیم نمود تا نفع عمومی، یعنی نفع مردم، سیاستمداران و نیز فعالان این عرصه حاصل گردد.
اول- باید توجه داشت که تغییرات اجتماعی و فرهنگی در ایران بسیار سریع در حال انجام است و سیال بودن افکار عمومی با توجه به غلبه فرهنگ شفاهی و ناهمگونی فرهنگی، مساله ای اساسی پیش روی نظرسنجی ها در ایران است. از این رو باید به انجام نظرسنجی ها، در دوجه توجه نمود. نخست آنکه نظرسنجی ها با سرعت و در کوتاه ترین زمان ممکن با کیفیت و کمترین خطا انجام گیرد و کیفیت و صحت آن نیز فدای سرعت نگردد. از دیگر سو نظرسنجی ها باید در مقاطع مختلف و فاصله های زمانی مشخص صورت پذیرد تا امکان روند پژوهی برای محققان این عرصه فراهم شود.
معمولاً پیمایش های علمی در جامعه ایران، به صورت گسسته و منفصل انجام می شود و تحقیقات نه تنها تکمیل کننده هم نیستند بلکه جهت های متفاوتی را طی می کنند. این کار روند رصد وضعیت جامعه در طول زمان را در اکثر اوقات با مشکل مواجه می کند. این در حالی است که روند پژوهی ها، فراتحلیل ها و نیز تحلیل های ثانویه که باعث شناخت بهتر از جامعه ایرانی می گردد در این زمینه حذف شکل جدی تری خواهد گرفت و می توان به تولید نظریه هایی پیرامون رفتارشناسی اجتماعی ایرانیان و نیز آینده پژوهی امید بیشتری داشت.
سوم- در ایران هنوز اجماع میان سیاستمداران برای ضرورت انجام نظرسنجی وجود ندارد. کافی است نتایج یک نظرسنجی – به ویژه در مقطع خاص همانند انتخابات، بحران های اجتماعی و یا شرایطی مثل مذاکرات اخیر در ژنو- خلاف آنچه پیش بینی می شده است، باشد. در این موقعیت موج انتقاد و اعتراض نسبت به علم نظرسنجی شکل گرفته و موسسات نظرسنجی متهم به مواردی همچون «نظرسازی»، «آشنا نبودن به علم نظرسنجی» و ... می شوند. لذا دستیابی به اقناعی اجماعی ضروری به نظر می رسد.
از دیگر سو با توجه به شکل نگرفتن اجماع علمی میان اندیشمندان این حوزه نیز، راه پیش روی نظرسنجی را با دشواری روبرو نموده است. همچنان انجام نظرسنجی و فعالیت کمی از سوی طیفی از اصحاب علوم اجتماعی مورد نقد واقع شده و اتهام پوزیتویستی بودن بر آن پابرجاست. برخی موضوعات در ایران احتیاج به حضور جدی مطالعات و پژوهش های کیفی دارد که در این زمینه ها کار زیادی انجام نگرفته است. در صورتی که استفاده از روش های کمی و کیفی در کنار یکدیگر و حتی روش های کیفی فهم افکار عمومی، می تواند عرصه گسترده تر و عمیق تری را برای بررسی و نتیجه گیری فراهم کند. تردیدی نیست که انجام فعالیت های کیفی به ویژه در جامعه ایرانی ضروری است. اما نباید استفاده از ظرفیت عظیم نظرسنجی را نیز از یاد ببریم. بر اصحاب علوم اجتماعی نیز فرض است که در این زمینه نه به وحدت، بلکه به اتحادی برسند تا به صورت هماهنگ تری از این حوضه علوم اجتماعی دفاع کنند.
چهارم- توافق نظری برای مفهوم پیمایش در ایران شکل نگرفته است و میان نظرسنجی، افکار سنجی و جامعه سنجی در گفتارها و مقاله های علمی هم اختلاف نظر دیده می شود. از این روست که بسیاری از پژوهشگاه ها و پژوهشکده ها از یک سو، و مراکز غیرتخصصی و غیرمرتبط از دیگر سو در این زمینه شروع به فعالیت کرده اند؛ و اقدام به انجام نظرسنجی می کنند، در حالی که مراکزی تخصصی وجود دارند که با تجربه جدی می توانند در این عرصه حضور داشته باشند و نفی تجربه آنها از دست دادن گنجینه سرمایه های آنها می باشد.
در واقع نباید در این زمینه تردید داشت که علم-صنعت نظرسنجی در ایران علی رغم سالیانی که از تولدش می گذرد همچنان دردوران جوانی است. از این رو اتکا به تجربه مراکز نظرسنجی بسیار دارای اهمیت است. طراحی سوالات متناسب با خلقیات ایرانیان، زیر و بم پرسشگری، نمونه گیری و شرایط خاص منطقه ای در ایران و عناصری از این دست در هر کتاب علوم اجتماعی یافت نمی شود، اما مراکز تخصصی افکارسنجی به پشتوانه تجربیات کاری خود در این زمینه بسیار بهره مند هستند.
پنجم- مولفه منفعت مالی در انجام نظرسنجی های خرد و کلان و در سطوح مختلف، از مسوولین اجرایی تا متصدیان علمی، نقش پررنگی پیدا کرده است و از این رو در ابتدای این نوشته نیز تلقی صنعت از افکارسنجی و نظرسنجی و یا پیمایش را ظرح نمودیم. این نگاه فایده گرایانه باعث می گردد که پول نقش نخست را در این حوضه ایفا کند و تلقی «نظرسازی» به جای «نظرسنجی» نیز باز به راحتی در ذهن مخاطب تداعی می کند. چاره کار چیست؟ اکثر مراکز نظرسنجی تشکیل شده به طور مستقیم و یا غیر مستقیم از بودجه های عمومی و دولتی استفاده می کنند و یا از رانتهای دولتی بهره مند می گردند. برای رهایی از بازی کردن نقش پول در این زمینه بهترین گزینه، بها دادن به مراکزی است که از استقلال نسبی برخودارند. استقلالی که هم از قوانین حاکم بر آن سازمان و هم از لحاظ مالی بر آن مرکز حاکم باشد.
ششم- تبیین مفهوم افکار عمومی و ضرورت درک آن باعث خواهد شد تا انجام نظرسنجی نیز مهم تلقی گردد. متاسفانه رجوع و توجه به افکار عمومی در ایران به صورت برهه ای دارای اهمیت می گردد و بر همین اساس نظرسنجی ها آنچنان جدی تلقی نمی گردد. از آنجا که متاسفانه در ایران متناسب با شرایط و اقتضائات، برنامه ریزی ها و سیاستگذاری ها انجام نمی شود، یعنی کمتر مبتنی بر پژوهش فعالیت های اجرایی صورت می پذیرد. پس مطالعه جامعه خواه جامعه هدف و یا جامعه ایرانی نیز امری تزیینی تلقی می گردد. متاسفانه این امر هم از سوی سیاستمدارن و هم از سوی صاحبان بازار اتفاق می افتد و حرکت یکسویه است. آنچه تولید می شود به ناچار باید توسط مخاطب استفاده شود.
هفتم- یکی از آسیب های جدی نظرسنجی در ایران موسمی و کم ثمر بودن آن می باشد. متاسفانه به دلیل وجود نگاه سیاسی و سیاست زده به نظرسنجی ها، امکان استفاده نتایج، توسط محققان میسر نیست و در نتیجه هدف به جای اینکه حل مساله و ارائه راهبرد توسط متخصصان امر باشد در اکثر اوقات متخصصان و صاحب نظران علوم اجتماعی نامحرم تلقی می شوند و اطلاعات به دست آمده که قطعا هزینه مالی و زمانی زیادی نیز در پی داشته با کمترین استفاده ممکن بایگانی می شود. یکی از راهبردهای جدی آینده باید استاندارد شدن نظرسنجی ها، برداشتن قوانین سخت گیرانه در استفاده از نتایج به دست آمده و در اختیار قرار دادن اطلاعات باشد تا به راحتی بتوان حتی داده های تولید شده را در اختیار همگان گذاشت و هیچ هراسی نیز نداشت.