به نام خدا
قبل از هر چیز خدای مهربان را سپاس می گویم که مرا آفرید و به من سلامتی و نعمت فراوان داد. سپس لازم می دانم از همه برگزار کنندگان این مراسم که به من درس محبت آموخته اند، سپاسگزاری کنم. از اساتید محترم، دانشمندان، پژوهشگران و دانشجویانی که قدم رنجه فرمودند و با همه گرفتاریها و مشغله کاری به این مجلس آمده اند، بی نهایت سپاسگزارم . همه کسانی که مرا می شناسند می دانند که من شیفته روان سنجی هستم. روشن تر بگویم، دوست دارم یک specialist باشم، یعنی شخصی که بیشتر و بیشتر سعی می کند تا کمتر و کمتر بداند( و نه یکGeneralist که کمتر و کمتر سعی می کند تا بیشتر و بیشتر بداند). با وجود این، به مناسبت عنوان این مراسم، ترجیع می دهم درباره روان سنجی چیزی نگویم. اما درباره پژوهش، روش علمی، و روش آماری، هر چند ( بر بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست ) در این مراسم، به مصداق آیه شریفه ( فذکران نفعت الذکری )، ذکر چند نکته را به عنوان وصیت و نه به عنوان نصیحت ضروری می دانم، باشد که مفید افتد.
1- نباید قولهائی بدهیم که نتوانیم به آنها عمل کنیم. راه حلهائی که تنها آمیزه ای از امید و داوریهای متکی بر بایدها و شایدها باشد راه حلهای مطمئنی نیست. باید از اغراق درباره نتایج پژوهشها امتناع کنیم. نباید توقعات پوچ درباره آنچه پژوهش نمی تواند انجام دهد ایجاد کنیم. نباید قول پیشرفتهای بزرگ بدهیم.
2- پژوهش علمی هرگز نتایج آنی به دست نمی دهد ( برخلاف نظام مکانیکی که بلافاصله جواب می دهد، نظام اجتماعی اصولاً به سرعت جواب نمی دهد). پژوهش وقتگیر است و چشمگیر نیست. اصولا فهم عمیق پدیده های بنیادی نسبتاً به کندی صورت می گیرد، زیرا مستلزم مقابله و جابجا کردن مجموعه اندیشه ها است. اثرات پژوهش، عمیق و غیر مستقیم است و تنها پس از سپری شدن مدتی مقتضی آشکار می شود. اثرات پژوهشهای علمی باید نیرومند اما آهسته و غیر مستقیم باشد. مطالعات مربوط به پژوهش کاربردی، بنا به تعریف، اثرات دراز مدت و عمیق ندارند، زیرا هدف آنها تهیه جواب برای سوالهای جزئی و رسیدن به هدفهای کوچک است اگر پژوهشی دارای نتیجه جزئی باشد، فقط واقعیتی تائید شده است، اما اگر پژوهشی دارای نتیجه کلی باشد یک قانون به دست آمده است؛ قانونی که کلیِّت دارد و درهمه زمانها و مکانها صادق است . هدف مطالعات بنیادی فهم پدیده های کلی انتزاعی، و قابل استفاده در موارد و مسائل متنوع است.
کنش اساسی علم برقراری مجموعه ای از قوانین کلی است که رفتار پیشامد ها یا چیزهای تجربی مورد توجه علم را بپوشاند و از این راه ما را قادر سازد دانش خود را درباره پیشامد های شناخته شده مجزا از یکدیگر، با هم مرتبط سازیم، و درباره پیشامدهای نا شناخته پیش بینی های معتبر به عمل آوریم. در نهایت، مفیدترین و مطلوب ترین روابط آن است که بیشترین ویژگی تعمیم را داشته و به دیگر روابط موجود در تئوری در آمیخته باشد. مفهوم کلیت حائز اهمیت است و پژوهشگر همواره باید در جستجوی تبیینهای کلی باشد.
3- باید بکوشیم تا در دانشگاهها برای تجسس آزاد علمی، فضائی در حد اعلای آن فراهم آوریم. در چنین شرایطی است که پژوهش عالی و خلاق انجام می گیرد. باید از اعمالی که این آزادی را به گونه مستقیم یا غیر مستقیم محدود می کند بپرهیزیم. یکی از مهمترین موانع ، تنگ ساختن فضای تجسس آزاد، از طریق تقاضا برای انجام پژوهشهای صرفاً کاربردی است که منابع حمایت کننده آنها قول برطرف ساختن مشکلات را می دهند. باید بین پژوهشهای کاربردی و بنیادی، یک تعادل منطقی ایجاد کنیم. امروز بر پژوهش کاربردی، زیاد تأکید می شود و پژوهش بنیادی مورد غفلت قرار گرفته است. نتیجه این کار تأسف آور خواهد بود زیرا پژوهش بنیادی که هدفش درک مسائل کلی انتزاعی است لطمه خواهد دید.
4- از نظر فلسفه پراگماتیسم یا اصالت عمل، هدف پژوهش، بهبود زندگی مردم است و بنابراین چیزی خوب است که در عمل مفید باشد. در واقع به علل وقایع و رویدادها کمتر توجه می شود، و آنچه مهم است مفید بودن نتایج است. این یک طرز فکر درست نیست، زیرا ( بهترین راه توسعه تکنولوژی، درک و فهم اصول است) .
یکی از نشانه های نامطلوب فلسفه پراگماتیسم ( توقع از پژوهش برای تولید سود در قبال سرمایه ای است که برای انجام آن به مصرف می رسد) . این یک انتظار رقت انگیز، مأیوس کننده و بی ثمر است. پژوهش علمی به هیچ عنوان سود بده نیست زیرا نمی تواند مسائل عملی را هدف قراردهد.
5- مطالعه روابط بین پدیده ها و اتخاذ تصمیمهای عملی دو امر جداگانه است که تلفیق آنها به سادگی ممکن نیست . نباید از پژوهشگر بخواهیم تا کاربرد نتایج پژوهش خود را از سطح روابط مجرد بین پدیده ها به سطح محسوس تر و مشخص تری تقلیل دهد. زیرا هدف اصلی پژوهش علمی، تدوین تئوری، یعنی درک و تبیین پدیده هاست. تئوری بویژه نزد دانشمندان علوم رفتاری و علوم اجتماعی دارای مقام والائی است. اشتباه کسانی که معتقدند وظیفه علم بهبود وضع زندگی مردم است ازاین تصور نادرست آنها ناشی می شود که علم را با تکنولوژی و مهندسی یکی می دانند. مهندسی مجموعه ای از نظامهای کاربردی است که بر علم متکی است، برای مسائل عملی راه حلهای فنی پیدامی کند، و از تکنولوژی که خود از علم استخراج می شود، و صرفا هدفهای عملی دارد، بهره می گیرد. اما علم ( بر خلاف تکنولوژی ) در واقع یک فرایند باز است که دانش، روشها و مفاهیمی را که کالا و خدمات آزاد و رایگان به شمار می آید به نفع همگان تولید می کند. اگر بهبود وضع اجتماعی جای درک و تبیین پدیده ها را در پژوهش بگیرد، علم هدفهای اصلی خود را که سبب افزایش دانش بشری است، یعنی عینیت ، عدم علاقه به نقطه نظرهای خاص، و خاصیت جهانی خود را از دست می دهد.
6- ملاحظات نظری همواره باید راهنمای طرح، تحلیل، و تفسیر نتایج باشد. بدون وجود تئوری، علم چیزی چز تعدادی قانون و مقداری دانش پراکنده نیست. تئوری به سازمان دادن دانش و برقراری ارتباط کمک می کند، برای عمل رهنمودی فراهم می آورد، وبه توسعه، رشد، و ارزشیابی مداخله ها یاری می رساند. حل مسائل عملی زندگی، بدون آنکه یادبگیریم این مسائل چرا و چگونه حل شده است، جنبه زودگذر و موقتی دارد، و تئوری در حقیقت، مهمترین منبع موثربر عمل است.
7- مدیریت پژوهشهای آموزشی باید توسط پژوهشگران آموزشی صورت پذیرد. ما باید تثیر نهادها و بنیادهایی را که از مقاصد غیر علمی ناشی می شود، برهدفهای پژوهشی به حد اقل برسانیم. هدف علم اساسا درک دنیائی است که در آن زندگی می کنیم. این هدف، تمامی نظامهای علمی را فرا می گیرد. هرچند هم مردم عادی و هم دانشمندان مایلند دنیا را درک کنند. اما، بین ادراک آنها تفاوت عمده وجود دارد. درک غیر دانشمند معمولا شامل توانائی فراهم ساختن تبیین ، اما خام، برای رخداد یک پدیده است. اما پژوهشگرعلمی در تحلیل داده ها، به منظور تعیین علت رخداد یک پدیده، بررسی عینی، نظامدار و کنترل شده را به کار می گیرد، نه یک کار دسته جمعی مملو از حب و بغض ها، قوانین سرانگشتی، قیاس منطقی، پیشداوری، قصه ها و داستانهای نیمه حقیقی پیره زنان.
8- هرچند تکنیک پژوهش هرگز جانشین تئوری نمی شود، اما باید بدانیم که تحلیل آماری به عنوان یک تکنیک هرگز از تئوری جدا نیست، بلکه بخشی از قطعه تأیید یا عدم تأیید تئوری است. تئوری و روشهای آماری یکدیگر را مطلع می سازند. زیرا هردو لازم و ملزوم همند، و اراده لازم به اعتبار ملزوم آن است. استنباط آماری بخشی از متدولوژی پژوهش و یکی از مراحل اساسی آن است. فایده پژوهش آن است که مشاهده ها و مفروضه ها را به یقین تجربی تبدیل، و نتایج را به زبان کمیت که قاطع و روشن است بیان می کند. روشهای آماری معین می کند که میزان اهمیت و اعتبار مقادیر حاصل از پژوهش و احتمال درست بودن هر یک از این مقادیر چیست، درجه دقت و قطعیت آنها کدام است، و چگونه می توان آنها را برای شناخت موارد غیر قابل دسترس و کلی تر جامعه کافی دانست.
9- یکی از مفروضه های اساسی علم آن است که همه پدیده های طبیعی دارای علل طبیعی است، و هیچ چیز بی علت و خودگواه نیست. هر ادعائی که درباره حقیقت می شود باید به گونه علمی نشان داده شود. دانشمندان، افرادی محتاط و محافظه کارند. می دانند هیچ چیز بی علت نیست، و هیچ چیز نیست که تنها یک علت داشته باشد. تشخیص می دهند که بیشتر پدیده ها تحت تأثیر عاملهای متعددی است و امکان دارد شواهد تازه ای برای جانشینی تبیینهای قدیمی با تبیینهای بهتر مورد نیاز باشد. همان گونه که فرایند پژوهش پیش می رود، باید درباره علتهای پدیده ها دانش بیشتری به دست آوریم.
10- به منظور تأیید دانش علمی، نه می توان به سنت اعتماد کرد و نه می توان به گونه جامع به شعور عادی متکی بود. امکان خطا همیشه وجود دارد. دانش از طریق تست تجربی استنتاج می شود. اگر بنا باشد علم در درک دنیای واقعی به ما کمک کند، باید تجربی باشد؛ یعنی باید مبتنی بر ادراکات، آزمایش یا مشاهده باشد. وقتی پیشامد مشاهده شده زیر یک قانون ( تجربی ) در آید، گامی در جهت تبیین آن پیشامد برداشته شده است. از این طریق است که تمامی شاخه های علوم تبدیل به کاوش در مورد قوانین بنیادی می شود که هرگاه همه آنها کشف شود، همه پدیده های طبیعی را توجیه و تبیین خواهد کرد.
11- پژوهشگر باید ابتدا بپذیرد که پدیده ها و رویدادهای طبیعت تابع قانون است، و علتی دارد، و باید بر این امر آگاهی داشته باشد که یک رویداد نمی تواند ناشی از یک علت تنها باشد، و مجموعه فعالیتهائی که برای رد یا تأیید فرضیه به کار می رود از جهات بسیار، محدودیت دارد. بنابرین،پژوهش علمی ( به دور از عاطفه واحساسات) مستلزم تردید منظم و منطقی است؛ و پژوهشگر همواره به نتایج هر پژوهش به دیده انتقاد می نگرد و منتقد سرسخت پژوهشهای خویش و دیگران است.
مقصود از انتقاد سازنده نیز این است که به مجرد آنکه کسی برای دانش بشری ادعائی کند، می توانیم بپرسیم : آیا تبیین ( یا پیش بینی ) مورد نظر منطقا از روی مفروضه ها حاصل می شود؟ آیا مشاهده ها درست است؟ روشهای مشاهده یا آزمایش چه بوده است؟ آیا آزمون به کار رفته معتبر و روا بوده است؟ آیا در نتیجه گیری، عوامل دیگری دخالت داشته است؟ پژوهشگر، نتایج به دست آمده را تا چه حد و به کدام جامعه می تواند تعمیم دهد؟ در بخش محدودیتهای پژوهش خود، به گونه کلی هر نوع محدودیتی را که ممکن است در ارتباط بین متغیرهای مورد مطالعه اثر داشته و یا تعمیم پذیری نتایج پژوهش را تحت الشعاع قرار داده باشد، با صراحت بیان کنید، و سرانجام برای رفع این محدودیتها، پیشنهادها و رهنمودهای عملی ارائه دهید.
12- پژوهشی که عالی نباشد جائی در علم ندارد. پژوهش متوسط پژوهش بد است. حتی اگر پژوهشی دارای محدودیتهای بسیار باشد، اما این محدودیتها با صراحت بیان شود، عالی است، زیرا راه را برای پژوهشهای آینده باز می کند. برای انجام پژوهش علمی باید به پژوهشگران بهترین آموزشهای ممکن را در زمینه های نظری، و روش شناسی بدهیم تا احتمال انجام پژوهشهای عالی را به درجه اعلاء برسانیم. ایجاد شایستگی فکری و فنی باید نخستین هدف ما در آموزش پژوهشگران باشد.
13- ریاضیات به گفته راسل، در حقیقت منطق پیشرفته، و راهی برای درست اندیشیدن و استدلال است. گالیله می گوید کتاب بزرگ طبیعت را با ریاضی نوشته اند، و گالتون نیز می گوید: شما وقتی یک مطلب را به خوبی درک می کنید که بتوانید بخشهای اصلی آن را به عدد تبدیل کنید. درهمین راستا ثرندایک نیز می گوید، هر چیز که هست قابل تبدیل به کمیت ، و بنابراین قابل اندازه گیری است. اما باید توجه داشته باشیم که ریاضیات ، یک علم صرفاً تجربی نیست، و در حقیقت زبان علم است، زیرا بخش اعظم آن استنتاج ، تفکر، و استدلال قیاسی است، و تنها بخش اندکی از آن را استقراء ( که ماهیت علم تجربی را تشکیل می دهد) در بر می گیرد. چون فرایند ( استدلال قیاسی ) اصولا مبتنی بر مفروضه های پیش تجربی است، چنانچه یکی از مفروضه های آن نادرست باشد، نتیجه ای که به گونه منطقی از آن استنتاج می شود نیز نامعتبر خواهد بود، زیرا نتیجه یک قیاس منطقی هرگز نمی تواند خارج از محدوده مقدمات آن باشد.
به گونه کلی ، حتی منطق نیز به تنهائی هرگز برای کشف حقیقت کافی نیست، زیرا ظرفیتهای طبیعت به مراتب بیشتر از ظرافتهای بحث و تعقل و استدلال است، و چون هرگونه استدلال منطقی با یک رشته مقدمات و پیشداوری آغاز می شود، همه استنتاجهای متکی بر آن نیز جانبدارانه خواهد بود. پژوهشهای علمی، بویژه در زمینه های علوم رفتاری و علوم اجتماعی ، نوعی استدلال قیاسی نیست که در آن همه چیز از مقدمات صریح و روشن قبلی ناشی شود، بلکه نوعی جستجوی مستمر و مداوم حقیقت است که طی آن پاسخهای تجربی موجب پالایش مسائل و اصلاح و بهبود روشهای پاسخیابی می شود.
14- به گونه خلاصه، علم و پژوهش علمی، روشهای تفکر ما را در باره خود ما، دیگران، کودکان، نوجوانان ، جوانان، و سالمندان، یادگیری، انگیزش، هوش، و بسیاری از عوامل تعیین کننده روان شناختی و جامعه شناختی تغییر می دهد. هر نهاد، هر مکتب، و هر حرفه ای که حتی برای یک بار علم را مورد استفاده قرار دهد هرگز مثل قبل نخواهد بود. یکی از مهمترین ویژگیهای پژوهش علمی، نظام ارزشهای ورای آن است. وقتی پژوهش نیرومند باشد، برای آموزش، یک فضای تجسس انتقادی فراهم می آورد، و در این شرایط، آنچه را به شاگردان خود می گوئیم مستند می سازیم. علم همواره تفکر غیر علمی را به چالش می کشد، و با افسانه، پیشداوری، سوگیری، غرض ورزی، تعصب، و جانبداری به جنگ برمی خیزد.