به گزارش روابط عمومی ایسپا، چهارمین نشست از سلسله نشستهای عصر- گفت و گو، با موضوع «افکار عمومی و شبکه های اجتماعی مجازی؛ تجربه ایرانی» در تاریخ 1394/10/20 با حضور دکتر سید جواد میری عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در ساختمان شماره 2 جهاد دانشگاهی، سالن شهید صبوری برگزار گردید.
دکتر سید جواد میری در این نشست به بررسی و واکاوی مفهوم افکار عمومی و رابطه آن با شبکه های اجتماعی مجازی از قاب سوژه ایرانی پرداخت. در ادامه می توانید، متن کامل سخنرانی نشست را مطالعه کنید.
واژه «افکار عمومی» معادل انگلیسی (Public opinion) بر گرفته از کتاب An Essay Concerning Human Understanding نوشته جان لاک در قرن 17 میلادی است. در این اثر جان لاک مفهوم «افکار عمومی» را به عنوان یک ابزار کلیدی در سازماندهی و سازماندهی ساحت سیاست مورد بحث و گفتگو قرار میدهد.
با دقت در مفهوم «افکارعمومی» و تاریخچه ظهور و بروز آن در گفتمان روشنفکری در مییابیم که این واژه همسایه کلماتی همچون دموکراسی، شهرنشینی، شهروند، مفهوم نوین دولت .. است به عنوان مثال، James Madison سیاستمدار و نظریهپرداز آمریکائی (1751-1836) که متأثر از اندیشه توماس جفرسون، مونتسکیو و دیوید هیوم بود – معتقد بود.
«برای اینکه یک حکومتی دموکراتیک داشت، نیازمندیم که شهروندان آگاه و فهیم داشته باشیم که رأی و افکارعمومی آنان مبتنی بر فهمی پخته و فرهیخته باشه تا بتوان آن را به مشارکت گزارد و بیان نمود.»
به زبان دیگر، جیمز مدیسون معتقد بود:
«که این نوع از فهم میتواند شهروندان را مسلح به دیدگاهی بنماید که قادر باشند بصورت فعالانه و فهیمانه (Educated opinion) در ساماندهی حکومتشان مشارکت نمایند.»
به زبان سادهتر، «افکارعمومی» به عنوان یکی از مهمترین مؤلفههای سازنده در هدایت حکومتهای دموکراتیک است. البته اینجا نکتهی بسیار ظریفی وجود دارد که نباید مورد غفلت قرار گیرد و آن خود مفهوم (Public) است. در فارسی این واژه به «عموم» ترجمه شده است ولی واقعیت امر این است که در فلسفه سیاسی و مسیر تحولات اندیشه اجتماعی (public) همیشه به عنوان عموم طبقات اجتماعی بشری و قشرهای اجتماعی اطلاق نمی¬شده است بلکه سیر و تحولات بسیاری رخ داده است تا «عموم» به معنای وسیع کلمه بدون قید و شرط اطلاق گردد. به عنوان مثال؛ مفهوم «شهروند» در دولت آتن معنایی داشت که تمامی افراد حاضر در جامعه آن را در بر نمیگرفت؛ در رُم مفهوم citizen یک مفهوم عام الاطلاق نبود بلکه وآژه انحصای بود که حدود 18 قرن طول کشید تا مفهوم «مردم»به معنای عموم آن در بستر اندیشه سیاسی شکل بگیرد. در ایران هم وقتی به این مفهوم نگاه می کنیم با اما و اگرهای فقهی بیشماری روبرو هستیم که حتی پس از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی مفهوم مشارکت مردم و نظر و رأی عمومی آنها در شکل گیری و تداوم نوع مشارکت آنها با تنگ نظری روبرو بوده است. مثلاً مفهوم «رجل سیاسی» که یکی از بحث های داغ صحنهی عملی سیاست در ایران از این نظر که برای بقیهی پستهای حکومتی و اینکه آیا «افکار عمومی» برای تنظیم ساحت حکومت مهم است یا نه؟ گردیده است. به عنوان مثال «شرکت مردم» در انتخابات مهم است ولی «مشارکت مردم» در حسابرسی از حکومت مشروط و منوط به دیدگاه «فقهاء» که بنظر میآید بالاتر از «عموم» و در جایگاه «خواص» قرار گرفتهاند. به زبان دیگر، تقابل دیدگا ه«خواص» و «عوام» در شکلگیری و تکوین مفهوم «افکار عمومی» در سپهر اندیشه ایرانیان بسیار موضوع قابل توجهی است که فارغ از دعواهای سیاسی باید به عنوان موضوع اندیشه سیاسی مورد نظر قرار گیرد. حال که دانستیم افکار عمومی با مشارکت شهروندان در صحنه جامعه شهری و در ارتباط با «دولت دموکراتیک» معنا پیدا می کند- آنگاه میتوانیم پرسشی مطرح کنیم و سؤال این است که افکار عمومی به عنوان یک عنصر تکوین دهنده در ساختار فرهنگ ایرانی چگونه خود را در فضاهای مجازی و شبکه های اجتماعی بروز میدهد؟ به زبان دیگر، آیا میتوان از تجربه ایرانی در حوزه مجازی سخن راند؟ به نظرم بحث تجربه ایرانی در فضای مجازی جزئی از بحث کلان¬تر تجدد ایرانی است. به عبارت دیگر، آیا میتوان از تجدد ایرانی سخن گفت؟ اگر پاسخ به این پرسش ایجابی باشد آنگاه میتوان از نحوه و سبک ایرانی در مواجهه با مدرنیته به «شأنیتی ایرانی» قائل شد. آیا اساساً Multiple Modernites یا تجددهای متکثر ممکن است؟
اگر این امکان مفهومی فراسوی ذهن و ذهنیت میباشد و به عنوان یک «رخداد» تلقی گردد، آنگاه نحوه برخورد سوژه ایرانی با یکی از جلوههای «جهان تکنولوجایز» چگونه برخوردی است و این مواجهه چه ارتباطی با «افکارعمومی» به عنوان یکی از ارکان ساماندهی «شهر» یا «کشور» به معنای وسیع polis- دارد؟
من فکر می کنم برای فهم این مواجه ما نیازمندیم فهمی عمیق و مبتنی بر واقعیتهای موجود در جامعه ایران در ارتباط با رسانههای جمعی داشته باشیم چرا که این رسانهها همگی در پی باز- تولید وباز- نمایی Imagined Commumty یا «سوژه متصور و خیالی جمعی ایرانیت» در فضای ویژوال Visual space یا فضاهای بصری هستند.
جامعه ایران در حال تغییر و تحولات پرشتابی بوده است و این تحولات هم دورنزا بودهاند و هم برونزا- به عنوان مثال گلوبالیزه شدن جهان ودیجیتالیزه شدن جامعه بشری و گوگلیزه شدن اطلاعات سوژه ایرانی را هم با افقهای باز آشنا نموده و هم فهمی دیگر از «بودن جمعی خویش» در قرن 21 را برای او به ارمغان آورده است و مجموع و برآینه این تحولات نمیتواند برای فهم سوژه ایرانی از جایگاه افکار عمومی در شکلدهی «سازمان سیاست» بیتأثیر باشد. به عبارت دیگر، سوژه ایرانی، عرصه مجازی را که تحت تأثیر مستقیم سلایق حاکمیتی نمیتواند باشد- را به عنوان عرصهای برای بازسازی «خویشتن غیرحکومتی» برگزیده است و در این فضا به دنبال گفتگو و دیالوگ فراسوی «بایدها» و «نبایدهای» رسانههای تحت نظارت حکومت میگردد. به نظر من برای فهم شیوه مواجهه سوژه ایرانی در عرصههای مجازی باید واقف باشیم که سوژه ایرانی به دنبال بسط مدرنیته و تجربه تجدد ایرانی است ولی همزمان آگاه گردیده که حوزه سیاست تنها به عنوان عنصر سازمان دهندهی شهر عمل نمی کند بلکه نقش «تأدیب کننده» را نیز به عهده گرفته است و این دیالکتیک «ساماندهی» در عرصه مجازی برای سوژه ایرانی هم فرصتهایی را ایجاد کرده و هم تهدیدهایی. فرصتها را میتوان به بسط آزادانه افکار عمومی در عرصههای فرا- سوی نگاه حاکمیت تعبیر نمود و تهدیدها را میتوان به عدم دیالوگ سازنده بین حاکمیت و ملت تفسیر نمود به زبان دیگر، حاکمیت باید برای بسط «حکم خویش» هم به «حکم» به معنای Coer cion توجه نماید و هم به «حکم» یعنی خدمت اقناع مبتنی بر اجماع همگانی. تقابل بین دو وجه حکومت یعنی «حُکم» و «حکمه» یکی از پیچهایی که نظام جمهوری اسلامی گرفتار آن است و برای عبور از آن نیازمند بازنگری عمیق در باب مفهوم «عموم» و رأی آنان در ساختار حکومت میباشیم که آیا این نقشی از باب «شرکت» است یا از باب «مشارکت» چرا که این انشقاق بین جایگاه مردم و رأی آنان در ساختار حکومت نقش بسزایی در نحوه مواجهه ما با مفهوم «شبکه» و «شبکههای اجتماعی» و «شبکه های اجتماعی مجازی» دارد. اگر ما جایگاه مردم را و حق آنان را برای ایجاد شبکه – یعنی با هم بودن معنادار در فراسوی فرمهایی که حکومت تعیین می کند – و شبکه های اجتماعی را به رسمیت بشناسیم و اجازه ظهور مدنی آنان را فراهم کنیم- آنگاه شبکه های اجتماعی مجازی به عنوان مجاری بسط همین تجربههای مدنی در سطح جامعه خواهند بود- وگرنه شاهد نوعی اسکیزوفرینای فرهنگی – سیاسی خواهیم گشت که «منهای» بسیار متناقض و متضاد و مخرب در فضاهای مجازی ایجاد خواهد نمود، به زبان دیگر سخن گفتن از افکار عمومی و شبکه های اجتماعی مجازی در بستر ایرانی به نوعی تأمل در باب جامعه مدنی و راههای توسعه سوژه ایرانی در فضای جهانهای پیچیده در قرن 21 است. به عبارت ساده تر، انقلاب 1357 در قرن 20 ساختارهای سیاسی ما را دگرگون کرد وسوژه ایرانی با مفهومی دیگر از سیاست روبرو گردید؛ سوژه ایرانی در برابر انقلاب که در دل خود مفهوم «انقلابات مستمر تکنولوژیک» را دارد چه پیامدهایی برای سوژه ایرانی در برخواهد داشت؟ اگر بخواهیم فرض کنیم که امکان نگاه از آینده به امروز را خواهیم داشت پرسشی که در آغاز قرن 22 با نگاه به سوژه ایرانی که در چهارچوب «انقلابات مستمر تکنولوژیک» یک قرن فشرده را تجربه کرده است قرن 21 را چگونه باید متصور شدیم؟ آیا هویت، ملیت، دیانت، حکومت، قانون عرصه عمومی، عرصه خصوصی، حریم، محارم، مفاهیمی از نوع حلال، حرام و محرومیت ... در ذیل دیجیتالیزه شدن سوژه چه پیامدهایی را برای سوژه ایرانی خواهد داشت و چگونه فردی از حکومت میتواند در پایان قرن بیست و یکم به سوژه دیجیتالیزه شدهای ایرانی حکم فرمایی کند؟ آیا افکار عمومی در سایه حکم تدوین خواهد یافت یا در همجواری با حکمت؟ این ها پرسشی که است که هر فیلسوفی که دغدغه «تجربه ایرانی» و تجدد ایرانی را دارد از خود باید بپرسد و این دغدغهها سقفش نباید از سوی نهاد حکومت تعیین گردد بلکه سقف تعقل را باید عقل تجدید کند و تجربه بشری و رسول باطنی همراه با سروش رسول ظاهری نشان دادهاند که عقل را سقفی جز کمک نهایی بینهایت اندیشه نیست.