به گزارش روابط عمومی ایسپا، سومین نشست از سلسله نشست های عصر گفتگو، با موضوع «افکارسازی و افکارسوزی شبکه های اجتماعی مجازی» در تاریخ 1394/10/12 سالن شهید صبوری ساختمان شماره 2 جهاد دانشگاهی برگزار گردید. در این نشست دکتر مهدی منتظر قائم، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران به عنوان سخنران، به بررسی مفهومی شبکه های اجتماعی مجازی و ارتباط آن با افکار عمومی با توجه به شرایط جامعه ایران پرداخت.
پیچیدگی مفهوم افکار عمومی:
دکتر منتظر قائم بیان کرد: افکار عمومی را می توان «محتوای افکار عامه مردم» تعریف کرد. یعنی مردم در مورد چه مسائلی، چگونه می اندیشند یا چه نظراتی دارند. وی اظهار کرد که خود این مفهوم باز از دو بخش تشکیل شده است. افکار به چه معناست؟ عمومی به چه معناست؟ در یک معنا عموم را می توانیم شامل تمام یا عامه مردم بدانیم. همه انسان هایی که در یک سرزمین زیست می کنند. بنابراین ما باید هر شهروند ایرانی را «عموم» تلقی کنیم. یا اینکه تعریف محدودتری داشته باشیم و عموم را شامل افرادی بدانیم که به طور بالفعل و بالقوه واجد شرایط رأی دادن هستند. این تعریف نسبت به تعریف قبلی محدودتر است چون عموم را منوط به رأی دادن افراد کردیم. تعریف اول دموکراتیک تر است، اما تعریف دوم به سیاست بیشتر نزدیک می شود.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران در ادامه به تبیین مفهوم افکار پرداخت. وی معتقد است افکار ترجمه زیاد درستی از (opinion) نیست. ترجمه دقیق آن «عقیده» است. به بیان دقیق تر ترکیبی از «عقیده» و «نگرش» است. ابعادی از نگرش را داراست (حالت های ایستاری، عاطفی و رویکردی را دارد ولی در عین حال سیستماتیک و نظام مند نیست). افکار جنبه بسیار نظام مند و سیستماتیک و تجربی را داراست و می تواند سازمان یافته باشد، اما (opinion) می تواند معنای گسترده تری را داشته باشد.
پیوند افکار عمومی و جامعه مدنی:
دانشیار دانشگاه تهران بیان کرد: «افکار عمومی» مقوله ای تاریخی است که فرض را بر این دارد از یک حالت محدود به حالت وسیع و گسترده تغییر شکل دهد. یعنی از یک حالت ناپخته و نافرهیخته به یک حالت کیفی تر و پخته تر معطوف شود. برای این کار دموکراسی، آزادی، نظام حزبی، تکثرگرایی و چرخشی صاحبان قدرت، گسترش کمی و کیفی ساخت نخبگی از نظر پایگاه اچتماعی، گسترش علوم و ایدئولوژی های جدید، تعدد اطلاعات و داده های معطوف به تقویت افکار عمومی جامعه، مسأله شدن هویت یابی فردی و جمعی، شکل گیری جامعه جدید و مشارکتی و بسیاری از پدیده های دیگر باید اتفاق افتد، تا افکار عمومی بتواند حاصل شود. پس افکار عمومی میدانی است که ما از طریق آن فرایند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری را سپری می کنیم. ما از طریق وارد شدن به جهان افکار عمومی حقوق شهروندی را می آموزیم و تمرین می کنیم و تکلیف مدنی پیدا می کنیم.
سرمایه داری و ظهور شبکه های اجتماعی:
وی در ادامه اشاره می کند که جهان غرب از سده 19 میلادی به این نتیجه رسید که مدرنیته با تمام ویژگی های خودش، روند طبیعی شکل گیری جامعه، دموکراسی و شهروندی را دچار مختل می کند. چون مدرنتیه اولیه نه فقط وعده تنوع و تکثر کمی، بلکه توسعه کیفی افکار را سر می داد. یعنی ما در جامعه مدرن باید بتوانیم افرادی مسئول، دانا و دارای حق رأی تربیت کنیم. اما ظهور تکنولوژی های جدید، ظهور اقتصاد سیاسی سرمایه داری باعث شده بود تا تمایلات مدرنیستی در دوراهی منافع سرمایه دارانه و منافع توده ای و دموکراتیک قرار گیرد و لاجرم غرب به منافع سرمایه دارانه چرخش و میل کرده بود. ظهور تکنولوژی های ارتباطی جدید انحرافی بوده است که هم چپ ها و هم راست ها این را تئوریزه کردند و معتقد بودند که موجب شده تا راتباط بین توده ها با رهبران و نخبه ها به طور طبیعی انجام نشود و نوعی ارتباط از بالا به پایین منحرف شده بود. یعنی محتوای افکار ما به جای اینکه توسط مشارکت ما در جهان اجتماعی با افراد شبیه به خودمان صورت بگیرد یا در تعامل بین توده ها با نخبگان به وجود بیاید، تحت سلطه حاکمان و رهبران با توده ها در حال انجام شدن است. بنابراین از قرن 19 به بعد اندیشمندان در حسرت آن بودند که ارتباطات افقی بتواند شکل بگیرد. در واقع این حسرت همواره در بین اندیشمندان علوم اجتماعی بوده است که این ارتباطات باید در جماعت و در درون شبکه های افقی و در درون روابط فامیلی و دوستی و نه هویت های کلان و انتزاعی اتفاق افتد. با این توصیف و در این شرایط و پس از وقفه صد و پنجاه ساله و با ظهور انقلاب ارتباطاتی، شبکه های اجتماعی در جامعه جدید سربرآوردند. شبکه های اجتماعی یا رسانه های اجتماعی در واقع امید و بشارت دهنده چنین تعامل و مشارکتی هستند که افراد و توده ها بتوانند بدون سلطه و تسلط سرمایه داری و رسانه های کلان، به ارتباط و کنش بپردازند. اینکه شهروندان بتوانند به عنوان ارتباط گر و ارتباط گیر و به عنوان تولید کننده و نه مصرف کننده و به عنوان پیام دهنده و نه پیام گیرنده و به عنوان یک مسئول تولید یک اندیشه، مشارکت کنند. یعنی صحنه و میدان افکار عمومی با مشارکت تعداد هر چه بیشتر شهروندان بتواند برساخته شود. مشارکت هر چه بیشتری که توام با آگاهی، نقادی باشد. در نتیجه جامعه به طور کمی و کیفی به سمت هم زیستی و تعامل و مشارکت حرکت کند تا از طریق تکلیف متقابل دولت و ملت در قبال هم مشخص شود.
شبکه های اجتماعی مجازی؛ تجربه ایرانی:
دکتر منتظر قائم شبکه های اجتماعی مجازی را فرصتی برا ارتقاء مشارکت، تعالی فردی و جمعی شهروندان می داند، اما محقق کردن آن و استفاده از ظرفیت های شبکه های اجتماعی، پیش شرط ها و الزاماتی دارد. اما متاسفانه بدلیل آماده نبودن جامعه ما و عدم تجربه اندوزی بهینه و سریع در نحوه بهره وری از این تکنولوژی ها، این فرصت ها به تهدید تبدیل می شوند. نخبگان (دانشگاهیان، هنرمندان، رهبران افکار عمومی) در شبکه های اجتماعی کامپیوتری در ایران، آنگونه که شایسته است و به طور گسترده ورود نکردند. به دلیل اینکه این عرصه به دست نیروهای آماتور اجتماعی (اغلب نیروهای جوان) افتاده بود، نخبگان توان رقابت نداشته و صحنه را به سرعت ترک کردند. این جریان موجب شکل گیری و گسترش بخش آماتور در جامعه شده که در واقع حق خود می داند که در مورد هر چیزی هر گونه که می خواهد فکر کند. بنابراین روح افکار عمومی که تعالی فردی و اجتماعی، گسترش تعامل و گفت و گو است را نفی می کند و این به مرور به یک ایدئولوژی تبدیل می شود که ما در نسل جوان خود آن را داریم و این ایدئولوژی به جزیره سازی و خودمختاری که ضد توسعه جامعه مشارکتی است، تمایل دارد. این فرایند در دل شبکه های اجتماعی کامپیوتری در ایران تمرین شده و طرد کردن گفتمان های نخبگانی خودش را تثبیت کرده است.
زمانی که میدان و عرصه در دست افراد با سطح متوسط و پایین است، قطعا این میدان و عرصه به میدان عواطف و احساسات تبدیل خواهد شد (میدان شخصی نویسی، میدان خصوصی سازی روابط، میدان بیان لحظات تنهایی، خاطره نویسی و تحلیل های شخصی). چنین فضای معرفتی قطعا هر نوع تعامل، مسئولیت پذیری، هم زیستی را طرد می کند. و این جریان باعث شده است تا میدان و عرصه اصلی گفتگوی اجتماعی همان عرصه های کلاسیک (چاپ مقاله، کتاب، روزنامه و ...) باشد. بنابراین فضای مجازی ما به عرصه دوم تبدیل شده است و فضای اصلی گفتگوی اجتماعی هیچ وقت در فضای مجازی شکل نگرفته است.
حرف میزنیم تا دیگران لایک مان کنند!
دکتر منتظر قائم بیان کرد: آن چیزی که ما از شبکه های اجتماعی مجازی کامپیوتری حداقل در حوزه افکار عمومی ایران شاهد آن بودیم، لایک (آیکون تایید یک مطلب) بود. در واقع لایک به اصلی ترین مولفه ما در شبکه اجتماعی مجازی تبدیل شد. سوالی که مطرح می شود این است که این لایک به خاطر محتوای مطلب ذکر شده است یا نه فقط به خاطر شخص نویسنده؟ اینجاست که می توان غلبه عواطف و احساسات را در مقابل شکل گیری زیست و گفتگوی جمعی مشاهده کرد و فرد خود را موظف می داند تا مطلب دیگران را فارغ از این چه می گوید لایک کند. این فرایند در درون حلقه های سنی و جنسیتی، زمانی، ایدئولوژیکی، حزبی و مکانی مختلف به صورت جزیره جزیره عمل می کند و امکان وصل شدن و مشارکت حداکثری در جهت ارتقاء و تعالی فکر را ندارد. بنابراین ما در فضاهای مجازی نتوانستیم معیارهای نخبه گی و پختگی را اعمال کنیم. یکی از دلایلی که این جریان آماتورپروری و نخبه زدایی در فضای مجازی را ایجاده کرده است، نبود قانون منسجمی در حیطه کپی رایت در فضای مجازی است. کپی رایت هم یک ابزار پاداش و تنبیه مالی در فضای مجازی است و هم یک اصل اخلاقی و عرفی است که شیوه استناد و ارجاع دهی را تقویت می کند. یعنی شکل نگرفتن فرهنگ ارجاع دهی و استناد به نویسندگان و خالقان محتوا در فضای مجازی برای حفظ شهرت افراد نخبه، و نیز نبود قانون کپی رایت که به انباشت سرمایه در این فضا کمک کند در کنار روح عاطفی و احساسی که در این فضا غلبه دارد، سبب شده است تا ما به سمت تخصص زدایی و عمومی شدن پیش رویم. زمانی که نظام حزبی کاملی نداریم، موقعی که ما نظام نخبگی را در جامعه نتوانستیم توسعه دهیم، موقعی که بین ایدئولوژی ها، تضرب آراء و گفتگوی مستمر هنوز شکل نگرفته، زمانی که دانشگاه و آکادمیک ها جایگاه مناسبی ندارند، موقعی که آزادی بیان و اندیشه هنوز نهادینه نشده است (به طور کلی نبود جریان های ارتباطی)، در این موقعیت امید بستن به شبکه های اجتماعی ارتباطی خیلی نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد. این فضاها آثار منفی که تولید می کند آن هم بدلیل مدیریت نکردن و عدم وجود زیربناهای فنی و فرهنگی، متاسفانه بیش از محسنات آن است. تأثیر این فضا بر افکار عمومی بیشتر در حوزه کمی سازی بوده است تا کیفی سازی. مثلا جامعه ده سال پیش امکان گفتن های کمی داشت اما امروزه این امکان بیشتر شده است. این گفتن ها اما تبدیل به گفتگو نشده است. نظر تبدیل به عقیده و رای نشده است. این فضا تنوع و تکثر صوری را بیشتر موجب شده تا تنوع و تکثر محتوایی. سانتی مانتالیسم ادبی در این محتواها موج می زند اما پیامی که چهار شاعر گذشته نقل کرده اند را نمی توان در آثار هزارها شاعر حاضر در فضای مجازی مشاهده کرد.
وی در پایان این نشست از عدم حضور جدی نخبگان در فضای مجازی انتقاد کرد و آن را باعث تهی شدن و سطحی شدن این فضا دانست. سطحی شدنی که دیگر هیچگونه حضور نخبگانی را در این فضا بر نمی تابد و نافی هرگونه مسئولیت و تکلیف اجتماعی است. پدیده ای که در صورت حضور نخبگان امکان ظهور و بروز با شدت و غلظت را نداشت.