آقاسی، محمد(1394) جستارهایی در ایران در آستانه انتخابات(مجموعه مقالات)، تهران: شورای اجتماعی کشور، صص 11-19.
درآمدی بر قابلیت نظرسنجیهای انتخاباتی برای نگاه به آینده
پیچیدگی جامعه و کنش جمعی مردم در ایران
محمد آقاسی
رئیس مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)
انسانها در عرصههای مختلف و ردههای گوناگون فکری و عقیدتی تمایل به پیشبینیپذیری آینده دارند. این امر نه فقط مختص به انسانهای موسوم به اولیه و نه فقط مختص به زندگی قبیلگی و کلونی است، چه در دنیای در اصطلاح مدرن امروزی نیز تمایل انسان به درنوردیدن آینده مشاهده میشود. از «رمل» و «اسطرلاب» پیشامدرن تا «ژولورن» دنیای مدرن، یک شاهبیت مشترک تلاش برای گذر به آینده میتوان مشاهده کرد.
«ژول گابریل ورن»، که 77 سال (۱۸۲۹-۱۹۰۵) و در کشاکش استقرار عصری نوین زیست، نزدیک به هشتاد داستان دراز و کوتاه و رسالۀ پژوهشی به زیور طبع آراسته است؛ اما، نه به صرف داستانهایش، بلکه با تلاش برای پیشبینیهای خود شناخته میشود. شایعه است که کشتی هستهای «ناتیلوس» با الهام از اثر نامدارش یعنی «هشتاد فرسنگ زیر دریا» ساخته شد. البته، علم دنیای مدرن نیز تلاشهایی برای فهم آینده داشته که عمدهترین آن منجر به پدیدآمدن رشتهای دانشگاهی به نام «آیندهپژوهی: Futures Study» در جهان پسامدرن (Post Modern) گردید.
اما، در جامعۀ ایرانی، پیشبینیپذیری وقایع آینده از اهمیت بسزایی برخوردار است، چراکه مطالعۀ پویایی، نظم و تغییرات جامعه از اهمیت ویژهای در جوامعی که به سمت انتظامیابی حرکت میکنند، برخوردار است. از این رو، جامعهشناسان پديدههايي را که نماد تغییرپذیری جامعه هستند، همچون انقلابها، شورشها، جنبشهاي اجتماعي، توطئههاي سياسي و حتي بسياري از کودتاها، به عنوان انواع مختلفي از کنشهاي جمعي مورد مطالعه قرار میدهند. از جملۀ این پدیدهها که مطالعۀ آن در ایران با عنوان مطالعۀ زوایای پنهان رفتاری (قانعیراد، 1392) مورد مناقشه است، رفتار انتخاباتی مردم ایران است.
تعداد بسیاری از جامعهشناسان و تحلیلگران اجتماعی بر این نظرند که نمیتوان رفتار مردم ایران را بهویژه در انتخابات و نیز انتخاب مورد نظر آنها پیشبینی کرد؛ و یا برای رفتار انتخاباتی مردم ایران «ماهیتی معمایی» (کچوییان،1382) قائل هستند که در این صورت تلقی کنش جمعی ایرانی در عرصههای اجتماعی همچون انتخابات منتفی است.
پیرامون پیشبینیناپذیری یا عدم تعیّن (Uncertainty) رفتارهای انتخاباتی مردم ایران نیز این گروه متنوّع و متکثر دلایل متعددی ذکر کردهاند. عدم تعیّن طبقاتی و پایینبودن دانش سیاسی مردم ایران (اصلاحچی، 1387)، آشکارا پدیدارنشدن و چهرۀ فرار مردم ایران (سیولینیو، 2000)، وجود روح استبداد شرقی، کوتاهمدتبودن جامعۀ ایرانی (کاتوزیان، 1387)، موزاییکیشدن افکار عمومی در جامعۀ پیچیدۀ ایران (تاجیک، 1389: 15)، انتخاب بر اساس پدیدۀ «کاتاستروف» و یا «رویدادگی» (رنانی، خانیکی و محبیان، 1392)، تقدم احساسات بر عقلانیت، دولایگی ناشی از دیکتاتوری تاریخی، حرکتهای فاقد صبر و اورژانسی (محبیان، 1392)، پنهانکاری مردم ایران، هیجانپذیری بالا و نفوذ شدید عناصر احساسی و عاطفی (فراستخواه، 1392)، فشردگی تغییرات اجتماعی، شکافهای سیاسی، بیاعتمادی یا سطح پایین اعتماد اجتماعی، ناپیوستگی میان گروههای مرجع و مردم، شکلنگرفتن افکار عمومی، حوزۀ سیاست پردامنه (خانیکی، 1389)، ضعف و نظام ناکارآمد نظرسنجی در ایران (حاضری، 1392) اهمّ دلایلی است که بر پیشبینینکردن نظرسنجیهای ایرانی ارائه میگردد.
با مطالعۀ نظرسنجیهای انتخاباتی این رأی عمومی جامعهشناسی در ایران را میتوان به چالش کشاند. به عنوان مقدمه و برای نیل به این منظور، مدل بودون (1383: 142-144) را که خود نیز از مطالعۀ هاگراستراند (1965) استفاده میکند مدّنظر قرار میدهیم. او با استخراج و ثبت «اطلاعات لحظهای» (شامل عکسهای متعدد از یک پدیده) متوجۀ فرایندهای انتشار و نیز پرتوافکنی از یک مبدأ منظم گردید. این نکته بسیار به تکنیک «سَراسَرنَما: Panorama» یا «پانوراما» در هنر عکاسی شباهت دارد. مطالعۀ روندی شامل چندین زمان برای سنجش یا روندپژوهی (Trend Analysis) در حقیقت تلاش میکند دادههای مختلف را در بازههای زمانی متفاوت و نیز مربوط به افراد متفاوت و مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.
تحلیل یک فرایند انتشار که زمان و مکان آن معلوم و مشخص است، امکان دستیابی به ساختهای عمومی یا «کنش جمعی: Collective Action» را میدهد. همانگونه که ملاحظه گردید، یکی از حوزههای پردامنۀ گفتگویی در ایران، کنش جمعی مردم در انتخابات مختلف بوده است. ما از این رفتار مردم در سالهای متوالی و نیز در هر دوره در زمانهای متعدد «اطلاعات لحظهای» یعنی نظرسنجیهای انتخاباتی را در دست داریم. اگر بتوان اثبات کرد که نظرسنجیهای انتخاباتی میتوانند هدف مردم ایران را کشف کنند، یعنی میتوان آنان را پیشبینی کرد و فهمید که «با هم» چه کنشی را انجام میدهند.
یکی از نکاتی که در نظرسنجیها بهخوبی قابل ملاحظه است، میزان مشارکت مردم در انتخابات بوده است. جالب اینجاست که کمتر کسی در این زمینه به خود تردید راه داده است و از این رو معمولاً میزان مشارکت مردم در انتخابات همواره مورد تأکید رسانهها و نخبهها بوده است. برای اثبات تشخیص درست نظرسنجیهای انتخاباتی در وجود مشارکت جدی در انتخابات تنها به نگرش مردم تهران در یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری رجوع خواهیم کرد. نباید از نظر دور داشت که معمول تحلیلگران و نیز نتیجۀ واقعی انتخابات به طور معمول از شهر تهران انتظارات کمتری دارند. نمودار ذیل نگرش مردم تهران را در هفت نقطۀ زمانی بهخوبی نمایان ساخته است.
از همین رو بود که پیش از آغاز سال 92 نیز برآورد ایسپا از حضور حماسی مردم و مشارکت بالای آنان در انتخابات اعلام شده بود (آقاسی، 1391). آنچه ملاحظه میشود گویای این مطلب است که نظرسنجیها بهخوبی توانسته است میزان مشارکت را نشان دهد. مطابق آرای اعلامشده، بیش از نیمی از مردم تهران در روز رأیگیری در انتخابات شرکت کردند. همین یک استدلال کافی است تا به قوت نظرسنجیها در شناخت رفتار مردم پی ببریم، چراکه وقتی بخشی از معادله یعنی میزان مشارکت تشخیص داده میشود، باقی معادله نیز درست خواهد بود. با وجود این، میتوان استدلالهایی دیگر را نیز مطرح کرد. در ادامه، به نظرسنجیهای سه دورۀ انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ایران در سالهای 1384، 1388 و 1392 اشاره خواهیم کرد که همه در مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) و پیش از انتخابات اجرا شده است. از کنار یکدیگر قراردادن اطلاعات لحظهای انتخابات میتوان نتایج جالبی را استخراج کرد.
انتخابات نهمین دورۀ ریاستجمهوری اسلامی در سال 1384 برگزار گردید که طی دو مرحله در تاریخ 27 خرداد و 3 تیر برگزار گردید. نخستین نظرسنجی انتخاباتی ایسپا در آن سال به صورت ملّی و با روش نمونهگیری خوشهای در تاریخ 22 و 23 خرداد اجرا شده است که در آن آقای هاشمی رفسنجانی 31.7% و آقای احمدینژاد نیز 9.9% آرای پاسخگویان را دارا بودهاند. در 24 خرداد همان سال نظرسنجی در تهران تکرار میشود. این بار آقای هاشمی رفسنجانی 21.3% و آقای احمدینژاد 18.4% آراء را به خود اختصاص دادهاند؛ کاندیداهای بعدی نیز آقای قالیباف با 82.7%، آقای معین با 9.6%، نیز آقای لاریجانی با 5.3% و آقای کروبی با 4.4% آرای پاسخگویان را داشتهاند. لذا، همانگونه که ملاحظه میگردد، دومرحلهایشدن انتخابات از زبان نظرسنجی امری دور از ذهن نبوده است. پس از مرحلۀ نخست نیز در سه مرحله و در تهران، ایسپا اقدام به نظرسنجی مینماید که نتایج آن در نمودار ذیل به همراه موج پیشگفتۀ شهر تهران قابل ملاحظه است.
نمودار 2. نمایش روند آرای نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری دورۀ نهم
لذا، همانگونه که ملاحظه میگردد، مطابق روندهای نظرسنجی و مطالعۀ نقطه به نقطه، سیر آرای آقای احمدینژاد به سمت صعودی و آقای هاشمی رفسنجانی به سمت نزولی به صورت مشهود قابل ملاحظه است. با احتساب حضور سایر کاندیداها، پایینبودن نظر پاسخگویان طبیعی است. اما، با واردشدن به مرحلۀ دوم انتخابات، افزایشیافتن آراء قابل مشاهده است.
دهمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ایران نیز در جمعه 22 خرداد سال 1388 برگزار گردید. در انتخابات ریاستجمهوری این دوره نیز همانگونه که ملاحظه میگردد، از ابتدا مردم آرای خویش را نسبت به آقای احمدینژاد اعلام کردهاند و فاصلۀ ایشان تا آقای موسوی بسیار زیاد است. البته، از یک مقطع و با گرمترشدن تنور انتخابات، میزان آرای آقای احمدینژاد سیر صعودی خویش را از دست داده و آرای آقای موسوی رو به افزایش است، اما همچنان فاصله بین دو کاندیدا قابل توجه است.
نمودار 3. نمایش روند آرای نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری دورۀ دهم
در 24 خرداد سال 1392 نیز یازدهمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری اسلامی ایران برگزار گردید. در این دوره نیز همان الگوی پیشین در نظرسنجیها تکرار گردیده و میتواند به عنوان الگویی برای فهم کنشمندی رفتار انتخاباتی مردم ایران به حساب آید. در اینجا، مطابق روال این نوشتار، به آرای دو رقیب اصلی و جدی انتخابات، آقایان روحانی و قالیباف، در نمودار ذیل خواهیم پرداخت.
نمودار 4. نمایش روند آرای نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری دورۀ یازدهم
همانگونه که ملاحظه میگردد، مدل مستخرج در نمودار فوق حاکی از رشد جدی آرای آقای روحانی و ریزش آرای آقای قالیباف است. البته، شرایط سیاسی کشور را در انتخابات 1392 نیز نباید از نظر دور داشت و در آن زمان و پیش از برگزاری انتخابات میتوانست اینگونه جمعبندی کرد که دومرحلهایشدن انتخابات پیش رو باشد. اما، با گذشت زمان انتخابات و وقوف پس از حادثه، میتوان به این جمعبندی رسید که مطابق نظرسنجیهای انتخاباتی سه دورۀ گذشتۀ انتخابات ریاستجمهوری، پیروز انتخابات کسی است که رشد جایگاه وی در نگرشهای مردم ایران مشهود باشد و یا لااقل شانس وی برای این اتفاق بیش از دیگران است.
اماف برای صحت اصل نظرسنجیها و توانایی در تشخیص نگاه و نگرش مردم، میتوان به نظرسنجی دیگری نیز اشاره کرد که اتفاقاً مورد توجه منتقدان نظرسنجی نیز قرار گرفت. در آخرين گزارش مؤسسۀ «آيپز: I Pos» دو احتمال براي انتخابات ايران پيشبيني شده بود: نخست، انتخاباتي که در آن آقای روحانی و آقای قاليباف، البته با پيشتازبودن آقای روحانی، انتخابات دومرحلهاي خواهد شد؛ ـ این نتیجه در ایسپا (ISPA) نیز پیشبینی شده بودـ و طبیعی است که احتمال دیگر پیروزی فرد پیشتاز را در نظر داشته است. نظرسنجي این مؤسسۀ خارجی دربرگيرندۀ 38.7 درصد افرادي است که تصميم گرفتهاند در انتخابات شرکت کنند و مهمتر آن بود که در اين نظرسنجي، 11 درصد حاضر نبودهاند که اسم نامزد خودشان را ذکر کنند.
در مقام تعریف، جامعهشناسی باید بتواند عواقب فرایندهای اجتماعی را با درنظرگرفتن تغییرات اجتماعی پیشبینی کند (رفیعپور، 1378: 38) و متأسفانه بیتوجهی به فرایندها باعث غفلت از پیشبینی میگردد. ما بايد فرايند عمل جامعه را مدّنظر قرار دهيم. توجهنکردن به فرایندها و بهادادن به کلیشهها و احکام و دستورالعملها، ما را به این معنا رهنمون میکند که جامعه قابل پيشبيني نيست، اما به نظر میرسد جامعهشناسي رفتارهاي سياسي مردم ایران کاملاً قابل پيشبيني است (آزاد ارمکی، 1389). در خصوص نظرسنجیها نیز توجه به یک نظرسنجی خاص در زمان خاص بیشک گمراهکننده است. تحلیل ثانویه و یا فراتحلیل نظرسنجیهای انتخاباتی ایسپا در سالهای 1384، 1388 و 1392، که در این مقاله به آن اشاره خواهد شد، ثابت کرد کسي پيروز انتخابات است که روند صعودي را در نظرسنجيها در اختيار داشته باشد، حتي اگر در اولین نظرسنجیها 0.2 آراء را داشته باشد و در آخرين نظرسنجي اول نباشد. جالب اینجاست نامزدی که واجد پایینترین رأی است و در ظاهر هیچ شانسی برای پیروزشدن ندارد، با مرور زمان نظرها را به سوی خویش جلب میکند.
در فرایند این کنش نیز عناصر تأثیرگذار را میتوان بهخوبی بررسی کرد. در نظرسنجی مرکز ایسپا در اسفند 1391 از پاسخگویان پرسیده شد که: «به ترتیب اولویت چه کساني در تصميمگيري شما در رأي نهايي تأثيرگذارند؟» و نتایج زیر حاصل شد: « 52.7 درصد پاسخگویان تشخیص «خود و نظر شخصی خود» را اولویت نخست علت انتخاب کاندیدای مورد نظر دانستهاند؛ 23.9 درصد «خانواده و دوستان»، 8.3 روحانیت و مراجع و 6.3 نیز جریانهای سیاسی را به عنوان اولویت انتخاب کاندیدای نهایی خود بیان داشتهاند»، که با توجه به اولویتبندی سؤال سهم خانواده و دین به عنوان دو نهاد تأثیرگذار در تصمیمگیری بهخوبی قابل مشاهده است. همچنین، فضاسازیهای انتخاباتی که معمولاً توسط گروههای سیاسی انجام میگیرد، به عنوان اولویت چهارم فرایند کنش انتخاباتی در نظر گرفته میشود. بنابراین، کنش انتخاباتی ایرانی منطق اجتماعی خاص خویش را دارد که نه معمایی است و نه غیرقابل پیشبینی؛ منطقی که باید کشف شود نه آنکه مورد تردید یا تحقیر واقع شود. انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی و انتخابات دورۀ پنجم خبرگان رهبری میتواند سنگ محکی برای مدل مطرحشدۀ فوق باشد؛ مدلی که در انتخابات ریاستجمهوری پاسخ داده است و بهخوبی نیز قابل ملاحظه است. البته، شرط جدی آن هم اجرای نظرسنجیهای دقیق با ملاک و معیار مناسب و استاندارد و از آن مهمتر انتشار آن برای اطلاع و ارزیابی و انتقادات احتمالی است. به نظر میرسد بیش از آنکه سخن از پیچیدهبودن جامعه و نیز سیاست در ایران داشته باشیم، باید ارزیابی دقیق و داوری درست در زمینۀ نحوۀ مطالعۀ جامعۀ ایرانی داشته باشیم. بخشی از این اتفاق با انتشار نظرسنجیها و آگاهی همگان از آن بهخوبی قابل دسترس خواهد بود.